سفارش تبلیغ
صبا ویژن



امیر حسین طلایی - گنبد افلاک






درباره من
امیر حسین طلایی - گنبد افلاک
آی دی من
تماس با من

سخنان بزرگان
Subscribe to me on FriendFeed
اطلاع از به روز رسانی
  موضوعات مطالب
سیاسی[19] . فرهنگ و جامعه[18] . نکته ها[14] . مذهبی[13] . دل نوشته[8] . اقتصادی[5] .
نوشته های من
نگاهی به نوشته های قبلی


به روایت لینک
مهدی یاوران [5]
عاشقانه های من [136]
عبدالله شهبازی [61]
دانلود :زمین و انباشت ثروت تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز [162]
خوابی که نوستراداموس برای ایران دیده است [194]
به یغما رفتن تاریخ ایران در افسانه جومونگ [147]
زیارت کوکاکولا !!! [123]
جنبش عدالتخواه دانشجویی [143]
دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری [90]
کانون فرهنگی رهپویان وصال [131]
وبلاگ قبلی ام [180]
پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی شاهد [163]
وهابیت و اسلام [144]
موسسه فرهنگی آرماگدون [438]
پائلو کوئیلو را بشناسید !! [237]
[آرشیو(27)]


لینک دوستان
عاشق آسمونی
مهاجر
آخرین روز دنیا
شلمچه
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
طلبه تخریبچی
بازگشت به خویشتن
عطر نرگس
کلام دل
مذهب عشق
معصومین
دکتر علی حاجی ستوده
کعبه دل
مجاهد مجازی
روایت های آسمانی
یادداشتهای یک وبلاگر
دوستداران و عاشقان یوسف فاطمه زهرا (س)
راز پرواز
یک وجب دل
گل نرگس فدای رنگ و بویت
ساحل افتاده
بازمانده تنها
ترنم باران
دکتر بیات (شعر)
نرگسی
ناکجا آباد
مسائل قرآنی(مهناج)
ابراهیم در آتش
امام مهدی (عج)
کوهنوردی و ... !
بی نشان
اشعار سید محمدرضا هاشمی زاده
حدیث نفس(احمدک)
سجاده ی عشق
اردشیر
حاج آقا مسئلة
بچه کنکوری
کیمیای قلم
شبنم سحرگاهی
گل نرگس
یا فاطمه الزهرا (س)
ایثار و شهادت
غلامعلی رجایی
تازه ترین نوشته ها
سفر عاشقی
آنچه می گذرد...
[عناوین آرشیوشده]
لوگوی وبلاگ
امیر حسین طلایی - گنبد افلاک


لوگوی دوستان
















 RSS 

در ایامی که به اجبار بساط وبلاگ نویسی مان جمع بود، فرصتی شد برای مطالعه کتابهایی که نخوانده بودم در این میان دیوان شعری آنقدر تحت تاثیر قرارم داده بود که روز و شبم را با آن می گذراندم ،دیوان شعر سید صدرالدین اکبر زاده ( مبین) هر چند تلخی سرگذشت شاعر در کودکی و فوت والدینش در شش سالگی و آنچه برایش در جوانی رقم خورده بود و در شعرهایش تجلی یافته و شرح عشقش بالغ بر 3000 دو بیتی و غزل آفریده بود از یک سو خواننده را ترغیب به خواندن اشعار می کند اما علاوه بر این ؛ سیر تحول روحی شاعر ، در 40 سال سوز و گداز را به نظاره نشسته بودم و ما حصلش آنچه می خوانید
مبین متولد 1318 در روستای کناره مرودشت استان فارس است در برگ اول این غمنامه اشکی در هجران پدر و مادر فشاند که او را بیش از شش بهار ندیدند. درس معلم هم نتوانست بر غم او تسلایی باشد و در شوریدگی دفتر و درس را پس از سه سال با آب دیده شست و کار در بازمانده های تخت جمشید او را به جوانی رساند آنگاه دوباره قلم به دست گرفت و درس عشق خواند . عشق او در ابتدا زمینی است ماجرای دلباختگی اش را در دو بیتی هایش به عیان می توان خواند همه سعادت را در آن می بیند که با دلبر بنشیند : صفا آن به که با دلبر نشینم در بسیار ابیاتش از حسن دلبرش سخن می راند بر قد و بالای دلدار قسم یاد می کند و از حسن او به حیرت می آید که  ز حُسن دلبرم الله و اکبر  و با افتخار می گوید که ندیدم مثل او زیبا جیبنی
از خال ، لب و ابرو و سیه نرگس چشم دلدار می گوید که به فرموده محتشم کاشانی :

به شکرین دهنان داد از سخن نمکی
که چاشنی به نباتات شکرستان داد
به قد سروقدان کرد جنبشی تعلیم
که خجلت قد رعنای سرو بستان داد
ز باغ حسن ، سیه نرگسی چو چشم انگیخت
به آن بلای سیه خنجری چو مژگان داد
به چشم های سیه شیوه ایی ز ناز آموخت
که هر که خواست به آن شیوه دل دهد جان داد
به ناز داد سکونی که وصف نتوان کرد
به عشوه طی لسانی که وصف نتوان کرد  

و این همان اسبابی است که  بحر عشق را می آفریند ؛
که بحری ست بحر عشق که هیچش کناره نیست 
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست

نه فرصتی ست برای پرداختن به تعاریف عشق و بر تقسیم بندیش ،زمینی و آسمانی خواندنش اما کوتاه سخن آنکه المجاز قنطرة الحقیقة
و به تعبیر دیگر "عاشقی گر زین سر و گر زان سر است   عاقبت ما را بدان سر رهبر است"
اما خدا هجران را برای مبین رقم می زند و برایش می پسندد که:

دو سالک متشابه سلوک را درعشق
یکی ز وصل بشارت یکی ز هجران داد

شاید حدود 1500 بیت را مبین نه آنکه سروده باشد که در هجران محبوبش شرح سوختن خویش را به تصویر می کشد
از فراق یار می سوزد و ز جور یار چشمانش بسان ابر نیسان می گردد اما در میانسالی ، مبین را دگرگونه می بینیم در دوبیتی هایش زبان به پند می گشاید هنوز خود را با افتخار  غلام عشق بازان می داند "
خداوندا غلام عشق بازم"

که گفته اند : جهان عشق است و دیگر زرق‌سازی / همه بازی است الاّ عشق‌بازی وووووو

 از عشق می گوید اما محبوب او دیگر گلنار نیست و این فضل خداست و معامله ای که با بندگانش می کند و  او را به دریای حقیقت واصل می بینیم ...

دانی که غیر عشق تو کارم به کار نیست
مهر تو هست مهر دگر افتخار نیست
در سینه غیر مهر تو مهر دگر کجاست
آری به دهر غیر تو یک شهریار نیست
چشمم به انتظار تو هست و نیامدی
یک دیده ای چو دیده من انتطار نیست

 



ساعت 9:23 عصر روز چهارشنبه 87 دی 4

شاید آنقدر بهانه برای نوشتن داشته باشی ، بخواهی دغدغه هایت را قلمی کنی ، که نوشتن برایت تفنن نیست ... لپ تاپ کنار دستت باشد و اینترنت پر سرعتت را تازه شارژ کرده باشی ؛ آن وقت شرایط به گونه ای رقم بخورد که حدود یک ماه ننویسی...
اعتراض مخاطبانت تک و توک بلند می شود که کم کار شده ای و در این میان کسی نمی پرسد خوبی ؟ و تازه می فهمی در برقراری ارتباط با مخاطبانت ضعیف عمل کرده ای ،چه می توان کرد وقتی تنها نوشته ها رابط تو هستند با مخاطبانت؟


وقتی دختر خانم دانشجوی اصفهانی پرسشنامه اش را برایم فرستاد تا در تحقیقی که در مورد بلاگرها داشت با جواب دادنم کمکی کرده باشم طرح سوال تا کی وبلاگ نویسی را ادامه می دهید؟ ضروری به نظر می رسید هر چند در جواب به این سوال می گفتم تا وقتی دستهایم بنویسند ؛ اما حالا لطف و محبت نازنین خدا را برای نوشتن بیشتر درک می کنم ...
به هر حال و بعد از یک ماه دوباره می نویسم از عزیزانی که در این مدت اعیاد را تبریک گفته اند و به روز رسانی وبلاگهایشان را اعلام کرده اند و با محبتشان مرا مورد لطف قرار دادند تشکر می کنم  انشاء الله به وبلاگ همگی خواهم آمد .  



ساعت 10:59 صبح روز پنج شنبه 87 آذر 28

مهندس پیامکی برایم فرستاده بود جمله ای از دکتر شریعتی ؛ کاش به زمانی بر می گشتم که تمام غمم شکستن نوک مدادم بود
زبان حال ما بود ،هر چند ما با امتحان و ابتلاء الفتی دیرینه داریم  اما نازنین معبودم  خدایا ، مهربانا زبانم قاصر است از آنکه شکر تو را گوید که سایه پر مهر پدر بر سرم هست

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود  



ساعت 10:52 صبح روز سه شنبه 87 آبان 28

قسمت اول را اینجا بخوانید +

 

در نخستین مقاله استحاله ای خاموش خطر فراسوی انقلاب یکی از خواهران دینی ام که خواسته نامش خصوصی بماند در کامنتی برایم نوشته بود:"..... هر چند کاملا از سیاست جدا هستم و حاضر نیستم حتی دقایقی از عمرم رو برای این عنصر به ظاهر فریبنده هدر بدم ...."به همین دلیل قسمت دوم را باز نویسی کردم بهتر دیدم برگردیم به طرح و پاسخ یک سری سوالات اساسی که شاید به نحوی در ذهن بعضی هایمان خطور کند ؛ آیا مذهبی بودن با سیاسی بودن در تضاد هست یا نه ؟ اصلا سوالی کلی تر اسلام فقه سیاسی دارد یا نه؟ بررسی آرای متفکران سیاسی از گذشته های دور در یونان (افلاطون، ارسطو) و ایران (فارابی، ابن سینا) حاکی از این واقعیـت است که سیـاست امری کاملاً خردورزانه و عقلانی برای سامان دهی امور عمومی مردم به بهترین شیوه و با کمترین هزینه است. به عبارت دیگر اگر حکومت و دولت را حاصل قرار داد نانوشته افراد ملت برای تعویض اختیارات بدانیم که در ازای آن مردم انتظار دارند دو گوهر مهم یعنی امنیت و رفاه را تحت سایه سپهر عدالت بدست آورند، «سیاست» محور مرکزی این تعامل است. از این رو سیاست درواقع، امری ممدوح و مفید است هرچند به غلط و عوام گونه مقوله ای مذموم و « درد سرساز و بی ریشه» خوانده می شود ساز و کاری که دین را در امور اجتماعی و سیاسی فعال می کند، به این صورت است که انسان مذهبی را چنان پرورش می دهد که در برابر رشد و سعادت و اصلاح جامعه خود احساس مسئولیت و تکلیف دائمی می کند و انسان مذهبی نسبت به فهم پدیده های اجتماعی و تحلیل حوادث و وقایع پیرامونش و دخالت و اظهار نظر در تصمیم گیریهای صاحبان قدرت و سیاستمداران حساس است. در نتیجه معتقدان به ادیان، بیش از غیرمعتقدان، در مسائل سیاسی مشارکت می کنند و جامعه دینی نسبت به مسائل سیاسی، از آستانه حساسیت پایین تری برخوردار است . ادیان در یک تعریف کامل، همه ابعاد زندگی انسان را پوشش می دهند و خود را به قلمرو خاصی از وجود انسان یا جامعه محدود نمی کنند. پس تصور دینی که نسبت به زندگی اجتماعی یا سیاسی انسان غافل و بی تفاوت باشد و به عبارت دیگر تصور جدایی دین از سیاست(حتی فعالیتهای سیاسی)، مانند تصور مثلثی با دو ضلع است!(مگر آنکه دین تحریف شده باشد) هرچند عمق و وسعت و منطق این احکام در بین ادیان مختلف بسیار متفاوت است ؛ تعریف اسلام از سیاست، صرفاً بر اساس قدرت نیست بلکه این تعریف بر اساس اصلاح جامعه بر مبنای اهداف خلقت و برقراری سعادت بشر از طریق تنظیم حیات معقول و معنوی است. پس کلام الهی در هر حال حامل یک دیدگاه اجتماعی در مورد بشر است و نمی تواند خنثی باشد ، کلام و نظر سیاسی امام (ره) در این باره چنین است :
" این حرفها که دین از سیاست جداست و امثال این حرفها در منطقِ اسلام نیست. فعالیت سیاسی یکی از وظایفِ مذهبی مسلمانان است.
حق ندارند به آنهایی که می گویند که باید عدالت اجتماعی در بین مردم باشد ، باید با ظلم و تعدی مبارزه کرد...بگویند ؛ نه ، تکلیفمان این است که بنشینیم و درس بخوانیم. نه ، همه مسلمانها تکلیفشان این است که هم عمل بکنند ، هم علم پیدا کنند ، هم عمل داشته باشند ، هم معارضه با ظلم و با اینها به اندازه قدرتشان بکنند و اگر این تکلیف را همه مردم عمل می کردند امکان نداشت که یک دولتی بتواند در بین ملت خودش تعدی بکند احکام سیاسیِ اسلام بیشتر از احکام عبادیش است... شما بروید تو مسجدتان و هر چی می خواهید دعا کنید ، هر جا هم قرآن می خواهید بخوانید ، خوب ما هم با شما کاری نداریم اما این اسلام نیست ، اسلام در مقابل ظلمه ایستاده است "

سابقه نظام سیاسی را می توان در تشکیل حکومت توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مشاهد کرد که در زمان دسترسی نداشتن به امام معصوم (در تفکر شیعی) با فقه سیاسی می توان این نظام را ترسیم نمود ؛ اول باید فقه سیاسى1 را تعریف کنیم برای این منظور دو تعریف می توان ارائه داد تعریف سنتی فقه سیاسی که در آن کلیه مباحث سیاسى فقه است آن بخش احکام سیاسى فقهى است که مستقیما از شریعت گرفته شده است ؛ مثل خطبه‏هاى نماز جمعه جهاد ، امر به معروف و نهى از منکر ، حدود و دیات و دیگر مباحث و احکام فقهى که رنگ و بوى سیاسى دارد.

اما تعریف امروزى فقه سیاسى عبارت است از: تمامى پاسخ‏هایى که فقه به سوال‏هاى سیاسى عصر و زمان مى‏دهد؛ مثلا که دیدگاه فقه در خصوص انتخابات تفکیک قوا مشروعیت و جایگاه دستگاه اجرایى و سوال‏هایى دیگرى از این قبیل همه در محدوده فقه سیاسى است یعنى متد استنباط و روش آن همان متد و روش سنتى است اما سوال‏ها و پاسخ‏ها جدید و تازه است.

 

اگر ما فقه سیاسى را به معناى دوم بگیریم شامل نظام سیاسى فلسفه سیاسى و اندیشه سیاسى و حتى شامل حقوق بین الملل و حقوق اساسى و حقوق عمومى هم مى‏شود؛ یعنى همه این مفاهیم در تعریف فقه سیاسى گنجانده شده است. گاه مسائل فقه سیاسى مربوط به اصولى است که بر اساس آن اصول اندیشه سیاسى شکل مى‏گیرد؛ به تعبیر دیگر مبانى این اصول مبین آن چیزى است که ما از آن به اندیشه سیاسى تعبیر مى‏کنیم. اینها در حقیقت یک سلسله مسائل خاصى هستند که از کتاب و سنت و نیز آراى فقها و دلیل عقل (به معناى خاص فقهى‏اش) مى‏توانیم آن را استنباط کنیم. این اصول در حقیقت به منزله رکن و پایه و اساس و مبانى است. بر اساس این مبانى (اندیشه سیاسی) است که یک نظریه سیاسى شکل مى‏گیرد به عنوان مثال مثلا مشروطه یک تئورى سیاسى است که در آراء مرحوم آیت الله نایینی دیده می شود یا ولایت فقیه را که امام خمینی ره مطرح کردند که بر اساس این نظریه سیاسی برخاسته از فقه سیاسی ساختار حکومتی(نظام سیاسی) را که اداره کننده جامعه باشد ترسیم نمودند پس در اسلام هم مرد و هم زن مسلمان نسبت به فهم پدیده های اجتماعی و تحلیل حوادث و وقایع پیرامونش و دخالت و اظهار نظر در تصمیم گیریهای صاحبان قدرت و سیاستمداران باید حساس باشد و هم فقه ، اندیشه و نظام سیاسی در اسلام هست .

اینها را بیان کردم تا به این مهم برسیم که :

دمیده شدن روح بی تفاوتی در مردم به عنوان صاحبان اصلی انقلاب ، مصلحت نظام را با مصلحت عده ای خواص گره زدن ، فعالیت سیاسی عامه مردم را محدود به انتخابات کردن و پذیرفتن این باور توسط مردم ،از دست دادن روحیه انقلابی خواص و عوام آنچنان که در دهه 70 رخ داد آنچه را الیگارشی ثروت و قدرت می نامیم بوجود آورد ؛ همان پدیده طبقه جدید که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند و بازتابش مفاسد اقتصادی است که نمود بیشتری دارد (و البته فراتر از مفاسد اقتصادی است زیرا هر جا مفسده اقتصادی را کالبد شکافی می کنیم به مفسده قضایی می رسیم و این ماجرای هزارتوی این طبقه است گروه صاحب ثروتی که از قِبَل دیوانسالاری دولتی ارتزاق می کند و منافع او در حفظ و ابقا این اقتدار است به اصطلاح نان قرض هم می دهند و اگر سازمانهای نظارتی بفهمند و دستگاه قضایی هم بخواهد برخورد کند آنقدر اقتدار و نفوذ این طبقه زیاد است که یا پرونده در مسیر تحقیق به بیراهه می رود و بی نتیجه می ماند و یا دستگاه قضاییه نمی تواند با آن برخورد کند و حتی رییس جمهور محترم که از جنگ سنگر به سنگر با آن سخن می گوید در افشای ماهیت این امپراطوری (تعبیر خود ایشان) در می ماند ... و این چرخه گروههای قدرت و ثروت و عدم برخورد قاطع با آنان هم آرمانهای انقلاب و مولودش (جمهوری اسلامی) را به مسلخ می برد و برده است و هم شکل گیری و رفتارها و تصمیماتشان خیانت آشکار به امام و انقلاب بوده است و این همان خطر استحاله ای است که اشاره شد

 

 

1- برای مطالعه کامل تر مراجعه کنید به گفت و گو با آقایان آیت الله سید کاظم حائرى حجة الاسلام عباسعلى عمید زنجانى و دکتر ابوالقاسم گرجى فصلنامه 1 دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری با عنوان نظام سیاسی اسلام

 

ادامه دارد...

 

 



ساعت 1:59 عصر روز شنبه 87 آبان 18

از عزیزانی که با نظرات خودشان در این بحث شرکت کردند ممنونم نقطه نظرات را هرچند نمی توان جمع بندی کرد اما سعی بر این بود که پاسخی به هر کامنت بدهم ،در این مطلب هم نکته ای را به صورت خاص با بلاگرهای ارزشی مطرح می کنم. آمار نشان می دهد روزی 100 هزار وبلاگ تازه در دنیا متولد می شود و روزانه حدود  یک میلیون و 300 هزار مطلب در آنها منتشر می شود در این میان مسئولان حوزه آی تی و بعضی از وبلاگ نویسان با ارائه آمار وبلاگهای فارسی در سایتهایی مثل بلاگ سنسوس ، تکنوکراتی و ... رتبه وبلاگهای فارسی را اعلام کرده اند ، رتبه چهارم جهانی ، دهم جهانی و اول خاورمیانه ... به نظر می رسد کمیت مبنایی مهم تر از کیفیت دارد ای کاش آماری ارائه می گردید که وبلاگهای فارسی در رتبه چندم تولید فکر و اندیشه در جهان ایستاده اند؟ از طرفی دیگر وقتی  آمار بازدید از صفحات یکی از سایتهای ارائه دهنده سرویس وبلاگ تقریبا در اکثر روزها بیش از یک میلیون بازدید اعلام می شود و نیز ذخیره شدن مطالب هر پست در سرورهای سایتهای ارائه دهنده و موتورهای جستجوگر ؛ قابلیت و پتانسیل بالای تاثیرگذاری وبلاگهای فارسی را به وضوح نشان می دهد ،مساله ای که متاسفانه حتی مورد توجه نویسندگان وبلاگها قرار نمی گیرد. با جمع بندی آمار وبلاگهای فارسی از سرویس دهندگان مختلف می توان چنین برآورد کرد که مجموعا بیش از یک میلیون و 500 هزار وبلاگ فارسی ثبت شده و حداقل حدود 100 هزار وبلاگ فعال فارسی بر روی اینترنت وجود دارد (در آمار دیگری 4 میلیون وبلاگ ثبت شده و 200 هزار وبلاگ فعال برآورد شده) به اختلاف فاحش بین تعداد وبلاگهای ثبت شده و فعال که دقت کنیم و البته علتش را بررسی کردیم ،بر تقسیم بندی خانم سلیمی مهر تایید دوباره می توان زد، خانم مریم سلیمی ، روزنامه نگار در مصاحبه با ایسنا  (15 مهر) وبلاگ ها را در6 دسته  جای می دهد  وبلاگ های فصلی_ مناسبتی ، تجربه ای و احساسی ، با اهداف تجاری همراه با مطالب و لینکهای متنوع ، با اهداف تحریکی (سیاسی و ...) ، با جنبه  یک دفترچه خاطرات شخصی ، دسته ای که فضایی برای معرفی وبلاگ نویس هستند، تا فرد خود و آثارش را به مخاطبان معرفی کند.

 و دسته آخر که در حوزه ای خاص و تخصصی شکل می گیرند این نوع وبلاگ ها به مثابه یک رسانه عمل کرده و می توانند هر روز و هر لحظه حرفی برای گفتن داشته باشند .

به طور خلاصه آنچه نوشتیم تاکیدی بود بر اینکه هم می توان درباره موضوعات خاص نوشت و هم برای مخاطب خاص و البته نویسنده می تواند هنرمند باشد و چنان بنویسد که مخاطب عام هم استفاده کند ،هدف این بود بررسی کنیم اینکه عام و عامه پسند بنویسیم حتی درباره موضوعات خاص خیلی سطحی و خام به مساله نگاه کنیم ، این آفت وبلاگ نویسی هست یا نه؟ به عنوان مثال وبلاگ نویسی ارزشی که دغدغه مسائل فرهنگی و مذهبی را دارد و فرضا از وضعیت حجاب برخی از دختران و زنان جامعه گله مند است یک یا چند پست را به این موضوع (خاص) اختصاص می دهد از تاریخچه حجاب در اسلام می نویسد از آیات قرآن و احادیث استفاده می کند … موضوعی خاص را انتخاب کرده اما تنها اطلاعات ارائه داده است گویی شما با صفحات کتاب روبرو هستید (با وجود چنین وبلاگهایی مخالف نیستم کار او را ارزشمند نیز می دانم  اما این وظیفه سایتهای مذهبی است که الحمدلله چنین سایتهایی با امکانات مختلف وجود دارند) در فرض دوم وبلاگ نویس ارزشی دیگری همین موضوع خاص را یعنی نامناسب بودن حجاب را در جامعه از بُعد خانواده و مسائل علوم تربیتی ، تضاد بین ارزشهای ارائه شده به فرد توسط آموزشها و واقعیت جامعه، آسیبهای اجتماعی منتج از آن و … بررسی می کند محتوایی و تحلیلی به بحث می پردازد از آیات و احادیث هم استفاده می کند . اگر هدفمان تولید فکر و اندیشه باشد و بازگشت به سده هایی که مسلمانان تولید فکر و اندیشه می کردند و صاحب نظر بودند و آن را صادر می کردند   باید به سمت تخصصی نویسی در حوزه های گوناگون حرکت کنیم

 

مدتها پیش مقاله پوپولیسم وبلاگی آقای مصطفایی را خوانده بودم با نگاهی تازه و از زاویه ای نو به این مساله پرداختم



ساعت 9:36 صبح روز شنبه 87 آبان 4

هرچند شاید مخاطبان محترم گنبد افلاک منتظر ادامه مقالات استحاله ای خاموش ،خطر فراسوی انقلاب باشند ؛اما وقتی برادر بزرگوارم جناب آقای مهندس حق وردی مدیر وبلاگ ارزشی مجاهد مجازی در کامنتی که گذاشتند سوالی را مطرح نمودند که به نظرم هر بلاگری قبل از ایجاد وبلاگ خود و در زمان نوشتن و پرداختن به مطالب و سوژه های وبلاگش باید به آن اندیشیده باشد ،به رغم آماده بودن قسمت دوم مقاله استحاله ای خاموش ،تصمیم گرفتم این پست را به این مطلب اختصاص دهم و امیدوارم شما خواننده عزیزی که در حوزه وبلاگ نویسی فعالیت دارید در این بحث مشارکت نمایید

ایشان نوشتند :
هر چند که مخاطب عام معمولا حوصله نمی کند مطالب تحلیلی و طولانی را پیگیری کند اما از یک سو به نظر میرسد بلاگران مذهبی کم کم دارند از آن عام نویسی فاصله گرفته و به مسائل تخصصی و تحلیلی و محتوایی می پردازند امری که می تواند به تولید محتوا ارزشی کمک فراوان کند و شاید بلاگر ها ارزشی موظفند هم نقش بلاگری خود را ادا کنند و هم جای سایت ها و منابع تولید فکر که این از سویی خوب و از سویی خوب نیست.از این بابت که بخشی از مخاطب عام را از دست می دهیم. مخاطبان که می توان بر آنها تاثیر گذاشت نمی دانم نظر شما چیست؟خاص نویسی ولی مخاطب کمتر در عین حال کیفی تر یا عام نویسی و مخاطب بیشتر در عین حال کاستن از مطالب تحلیلی

 

براستی (پوپولیسم1) عوام نویسی وبلاگی یا تخصصی نویسی وبلاگی کدامیک و چرا؟



ادامه مطلب...


ساعت 10:14 صبح روز شنبه 87 مهر 27

اگر خوانندگان و همراهان گنبد افلاک به خاطر داشته باشند در سلسله مطالب الیگارشی ثروت و قدرت ، مسلخ آرمانهای انقلاب 1 نوشتم : تجربه بسیاری از انقلاب های معاصر نشان می دهد که در فرآیندی کوتاه و یا طولانی کسانی که اهرمهای قدرت سیاسی و اجرایی را در جریان انقلاب به دست می گرفتند، به تدریج خود به یک گروه بسته، تبدیل می شدند پیوند مدیران سیاسی با دیوانسالاری دولتی و برخورداری ایشان از امتیازات خاص «حکومت گران » به تدریج زمینه های پیدایش یک «طبقه جدید» را می آقریند این طبقه ساختار اُلیگارشیک دارد(اُلیگارشی:حکومت گروهی معدود و کم و بیش بسته ) و اینان با بهره گیری از اهرم های موثری که در دست داشتند در پی حفظ و جاودان ساختن «وضع موجود» بر می آمدند، از الیگارشی مصر در زمان جمال عبدالناصر گفتم ؛ از نومانکلاتورا ی انقلاب روسیه ، از گینه پس از استقلال نوشتم. از فرایند استحاله نظامهای انقلابی سخن راندم و تجربه فراروی ما .  

 ادامه مطلب...


ساعت 11:11 صبح روز شنبه 87 مهر 20

صدای پای عید می آید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان ، بلاتکلیف است از آمدن آن یک دل شاد باشد یا از رفتن این یک دل محزون ؟ عید فطر ، عید پایان یافتن ماه رمضان نیست عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خو یشتن خویش است از دل کوره رمضان که بناست با سحرها و افطارهایش ، با شب های قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد  ناخالصی های ما را بسوزاند و ما را بر اساس فطرتمان شکل دهد . اگر در عید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم اگر تازگی را در روح خویش احساس نکنیم ؛ عید فطر ما عید نیست ...

 

از تمام عزیزانی که در این مدت به روز شدن وبلاگهایشان را اعلام کرده بودند و من توفیق بهره مندی از

مطالب و نوشته هایشان را نداشتم عذر خواهی می کنم ، انشا الله پاسخگوی محبت عزیزان خواهم

بود .



ساعت 2:8 عصر روز سه شنبه 87 مهر 9

برای بعضی از ما ، مدیریت زمان ، بهره وری مفید از وقت معنا و مفهومی ندارد ، روزمان شب بشود و شبمان روز برایمان کافی است حالا دیگر چقدر از ساعاتی که گذرانده ایم استفاده مفید کرده ایم ، مهم نیست. روزی که اعلام شده بود آخرین فرصت تحویل فرم اطلاعات اقتصادی خانوار هست (و البته میدانید که چند روز دیگر تمدید شد )  در تمام نقاط کشور شاهد صفهای طولانی از زنان و مردان نسبتا جوان و گاه میانسالی بودیم که به طور متوسط هفت، هشت ساعت را در این صفها گذراندند ، و البته این حضور دقیقه نودی را در زمانهایی دیگر نیز شاهد بوده ایم توزیع کالا برگ ،دادن رای در روز انتخابات و ... را می توان ذکر کرد و جالب آنکه در گفتگو با آنان از خسته شدن به خاطر ایستادن در صفهای طولانی و نرسیدن به کار و زندگیشان و مدیریت ناکار آمد ! اظهار ناراحتی می کردند  و آنهایی که با انصاف بودند خودشان را برای عدم مراجعه در تاریخ تعیین شده مقصر می دانستند؛ به نظر می رسد بتوان عدم الگو دهی مناسب برای استفاده بهینه از زمان توسط خانواده و سیستم آموزشی و نیز بی نظم بودن خود افراد را از عوامل مهم این فرهنگ ناپسند برشمرد البته با توجه به اهمیتی که دین اسلام برای نظم و بیهوده نگذراندن اوقات ، قائل است می توان دور بودن حداقل این عادت ناپسند را از وضع مطلوب آموزه های اسلامی در جامعه ای که خود را اسلامی می داند دانست و بر آن تاسف خورد.  جدای از بحث شخصی این مهم ،توجه ناکافی به اهمیت استفاده مفید از زمان ابعاد دیگری نیز دارد به عنوان مثال توجه ناکافی به استفاده بهینه از ساعات کار می تواند باعث کاهش راندمان سازمانها و موسسات تولیدی گردد که در نهایت موجب ضررهای اقتصادی – اجتماعی گردیده ، رشد و پشیرفت صنعت کشور را کند  نماید که مسلما پرداختن به آن فرصتی دیگر را می طلبد . گرچه در نظر بعضی از دوستان این امر در مشکلات امروز شاید جزیی به نظر برسد و به قول این عزیزان باید از مشکلات بزرگ و کلی شروع کنیم اما این گفته ضرب المثل سنگ بزرگ نشانه نزدنه ! را در نظر تداعی می کند ، زیرا کمر همت بستن به حل این مشکلات به ظاهر جزیی ما را به این باور می رساند که می توان هم مشکلات را حل کرد و هم عادتهای ناپسند فردی و اجتماعی را برطرف نمود.



ساعت 4:53 عصر روز جمعه 87 شهریور 15

این یادداشت را از وبلاگ دیگرم با اضافه ای که اکنون بر آن افزودم اینجا می آورم

 

در آموزه های معصومین علیهم السلام درباره اعمال ماه مبارک رمضان یک نکته، بسیار جلب توجه می کند و آن اینکه در دعای آخرین شب ماه شعبان ، دعای رویت هلال ماه مبارک ، دعای وارد شده در اعمال روزهای ماه مبارک و دعایی از اعمال شبهای دهه اخر ماه مبارک ( که در آخر این مطلب برایتان ذکر کرده ام و می توانید به مفاتیح الجنان برای خواندن ترجمه آن نیز مراجعه فرمایید) عبارت و این ماه را برای ما سالم و سلامت نگه بدار قبل از هر حاجت دیگری ذکر شده. از ما خواسته شده قبل از حلول ماه مبارک ،در هنگام استهلال ماه ، در روزهای ماه و در شبهای دهه آخر ماه مبارک این دعا مقدم بر سایر دعاها باشد. در دعای 2 ، امام صادق ع به ما چنین آموزش داده تا از خدا بخواهیم هم روزه این ماه را از ما بپذیرد و هم آن را برای ما سالم نگه بدارد ...  

علاوه بر روزه به نظر می رسد اگر می خواهیم اعمالی که انجام دادیم از ختم قرآن گرفته تا توبه و احیا شبهای قدر، از آمرزش گناهان بواسطه چند سطر دعا بعد از نمازهای یومیه تا تقرب و صفای روح بدست آمده برایمان سالم در نامه اعمالت ثبت بماند تا هنگام ملاقات پروردگار ؛ یک راه وجود دارد : مراقب چشمها،زبان، گوشها، دستها ،پاها ، افکار ذهنمان و قلبمان که حرم خدای رحمان است باشیم هم در ماه مبارک رمضان و نیز در سایر ایام که معصومین فرمودند :قال الصادق علیه السلام :اذا صُمت فَلیصم سمعک و بصرک و شِعرک و جلدک. امام صادق علیه السلام فرمودند: آنگاه که روزه می گیری باید گوش و چشم و مو و پوست تو هم روزه دار باشد (کافی ج4 ص 87) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: روزه قلب بهتر از روزه زبان و روزه زبان بهتر از روزه شکم است .
از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز روایت شده که فرمودند:روزه داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه اش به چه کارش خواهد آمد.(بحار ج 93 ص295)

این هم دعاهایی که اشاره کردم:

 1.دعا شب آخر ماه شعبان و شب اول ماه مبارک رمضان:

الّلهم اِنَ هذا الشّهر المبارَک الّذی اُنزِلَ فیه القران و جُعِلَ هُدیً لِلنّاس وَ بیّنات مِنَ الهُدی و الفرقان قَد حَضَر فَسلّمنا فیه و سَلّمهُ لنا ....

2.دعای رویت هلال منقول از حضرت امام صادق علیه السلام :

الّلهم قَد حَضَرَ شَهرُ رمضان و قَد افتَرَضتَ علینا صیامهُ و انزَلتَ فیه القران هُدیً للنّاس و بیّنات مِنَ الهدی و الفرقان الّلهم اَعنّا علی صیامه و تقَبّلهُ منّا و سَلّمنا فیه و سَلّمنا مِنه و سَلّمهُ لَنا ....                                                                                                               

3.اولین دعا در اعمال روزهای ماه مبارک رمضان :الّلهم هذا شَهرُ رمضان الّذی انزَلتَ فیه القران هُدیً لِلنّاس و بیّناتٍ مِن الهُدی و الفُرقان و هذا شَهر القیام و هذا شهرُ الاِنابة و هذا شهرُ الّتوبَة و هذا شهرُ المَغفِرة و الرَحمة و هذا شهر العِتق  مِنَ النّار و الفَوزِ بالجنّة و هذا شهرُ فیه لیلة القدر الّتی هیَ خیر مِن الفَ شَهر الّلهم فَصلّ علی محمد و ال محمد و اَعِنّی علی صیامه و قیامه و سَلّمهُ لی ....
4.منقول از حضرت امام صادق علیه السلام در هر شب از دهه اخر بخوانی:

الّلهم اَدعنّا حَقَّ ما مضی مِن شهر رمضان و اغفِرلنا تقصیرَنا فیه و تَسلّمهُ منّا مَقبولاً .

 

پ.ن : هفتم ماه مبارک رمضان که بیاید سومین سال عروج برادر بزرگوارم است جوانی که به پاکی ، صبر و ایمان او کمتر جوانی را دیده ام ... رضا جان تو که همیشه نزد ما هستی اما چقدر جای من نزد تو خالی است



ساعت 9:56 عصر روز یکشنبه 87 شهریور 10

<      1   2   3   4   5   >>   >