سفارش تبلیغ
صبا ویژن



امیر حسین طلایی - گنبد افلاک






درباره من
امیر حسین طلایی - گنبد افلاک
آی دی من
تماس با من

سخنان بزرگان
Subscribe to me on FriendFeed
اطلاع از به روز رسانی
  موضوعات مطالب
سیاسی[19] . فرهنگ و جامعه[18] . نکته ها[14] . مذهبی[13] . دل نوشته[8] . اقتصادی[5] .
نوشته های من
نگاهی به نوشته های قبلی


به روایت لینک
مهدی یاوران [5]
عاشقانه های من [136]
عبدالله شهبازی [61]
دانلود :زمین و انباشت ثروت تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز [162]
خوابی که نوستراداموس برای ایران دیده است [194]
به یغما رفتن تاریخ ایران در افسانه جومونگ [147]
زیارت کوکاکولا !!! [123]
جنبش عدالتخواه دانشجویی [143]
دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری [90]
کانون فرهنگی رهپویان وصال [131]
وبلاگ قبلی ام [180]
پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی شاهد [163]
وهابیت و اسلام [144]
موسسه فرهنگی آرماگدون [438]
پائلو کوئیلو را بشناسید !! [237]
[آرشیو(27)]


لینک دوستان
عاشق آسمونی
مهاجر
آخرین روز دنیا
شلمچه
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
طلبه تخریبچی
بازگشت به خویشتن
عطر نرگس
کلام دل
مذهب عشق
معصومین
دکتر علی حاجی ستوده
کعبه دل
مجاهد مجازی
روایت های آسمانی
یادداشتهای یک وبلاگر
دوستداران و عاشقان یوسف فاطمه زهرا (س)
راز پرواز
یک وجب دل
گل نرگس فدای رنگ و بویت
ساحل افتاده
بازمانده تنها
ترنم باران
دکتر بیات (شعر)
نرگسی
ناکجا آباد
مسائل قرآنی(مهناج)
ابراهیم در آتش
امام مهدی (عج)
کوهنوردی و ... !
بی نشان
اشعار سید محمدرضا هاشمی زاده
حدیث نفس(احمدک)
سجاده ی عشق
اردشیر
حاج آقا مسئلة
بچه کنکوری
کیمیای قلم
شبنم سحرگاهی
گل نرگس
یا فاطمه الزهرا (س)
ایثار و شهادت
غلامعلی رجایی
تازه ترین نوشته ها
سفر عاشقی
آنچه می گذرد...
[عناوین آرشیوشده]
لوگوی وبلاگ
امیر حسین طلایی - گنبد افلاک


لوگوی دوستان
















 RSS 

قبل از خواندن این مطلب لطفا نوشته دخترک رقاصه برادر بزرگوار سید محمد حسن مخبر عزیز را بخوانید

مدتها بود که می خواستم مطلبی را در این درباره بنویسم که گرفتاری ها این امر را تا به امروز به تاخیر انداخت گرچه این موضوع کهنه نمی شود و همیشه می توان درباره این آسیب اجتماعی نوشت ، نوشته دخترک رقاصه برای من تلنگری بود تا این نوشته را زودتر به نگارش درآورم.

اگر بخواهیم تعریف کوتاه و در عین حال جامعی از آسیب اجتماعی داشته باشیم می توان گفت : آسیب اجتماعی هر نوع رفتاری است که با ارزشهای شناخته شده جامعه در تعارض باشد و باعث اختلال در کارکرد فرد، خانواده یا جامعه بشود. طلاق، زنان خیابانی، دختران فراری ، بی خانمانی، تکدی گری، کودکان خیابانی، کودکان کار،خشونتهای خانوادگی، خودکشی، کودک آزاری و اعتیاد جزء آسیبهای اجتماعی هستند . وقتی مصاحبه رییس بهزیستی را با خبرگزاری فارس مرور می کنم آنجا که گفت : "کودک فقیر و بی‌خانواده امروز، اعدامی 20 سال آینده است" دیدم حق با اوست ، آهای دخترک رقاصه ! تو که امروز یاد گرفتی با لرزاندن تن و اندام خود میتوانی چند تومانی درآمد داشته باشی تا شاید پدر معتادت مادرت را بیشتر نزند و یا برادر کوچکت گرسنه نباشد فردا عفتت را در بستر مردان هوس ران شهر خواهی فروخت آنگاه تیتر روزنامه ها می شوی وقتی گزارش می دهند آمار زنان خیابانی چند برابر شده و آن زمان به تو مثل غده چرکینی نگاه می کنند که باید از تن جامعه به دور انداخته شوی، آهای پسرک گل فروش و آدامس فروش! تو نیز وقتی فهمیدی پول کم فروش گل و آدامست برای خرج مادر و خواهران کوچک و گرسنه ات کافی نیست شاید به سرقت رو آوری ، با ضبط ماشین آغاز می کنی و یا شاید مواد را به دستت می دهند تا پخش کنی می شوی ساقی کوچک ! کم کم برای خودت کسی می شوی مثلا اصغر پنجه طلا و شاید شیوه کارت را عوض کنی روی به سرقت مسلحانه بیاوری و یا شاید آنچنان که آمار می گوید وقتی در کودکی مورد سو استفاده ج ن سی قرار گرفتی عقده های روانی ات را سر جامعه خالی می کنی می شوی بیجه ثانی تو هم تیتر روزنامه ها می شوی وقتی جرثقیل طناب اعدامت را بالا می برد و ما فریاد اعدام باید گردد سر می دهیم . آهای دخترک رقاصه ! تن خود را بلرزان، آهای پسرک گل فروش و آدامس فروش! همچنان فریاد بزن گل تازه دارم و یا بگو تو رو خدا یه آدامس بخر هنوز شما را نمی بینیم و هنوز چشمهای بعضی مسئولین بسته است ... ،قصد ندارم فقر را به عنوان تنها علت آسیب های اجتماعی معرفی کنم
چون به نظر من ، ما با سیکل معیوب آسیب های اجتماعی روبرو هستیم که در آن هر آسیب اجتماعی علت آسیب بعدی و معلول آسیب قبلی است و وقتی حلقه ها را دنبال می کنی اولین حلقه عبارت است از خانواده از هم پاشیده مبتلا به بحران حاد مالی ، اخلاقی معنوی بعلاوه نه قصد تضعیف و تخریب دولت فعلی را دارم و نه انکار فعالیت دولتهای قبلی در این زمینه را اما متاسفانه باید نوشت که در مورد آسیبهای اجتماعی هیچ دستگاهی متولی نیست. ممکن است در مورد برخی از آسیبهای اجتماعی، مصوبه‌ای در دولت باشد که مثلا سازمان بهزیستی را متولی اعلام کرده باشد ولی این در مورد کل آسیبهای اجتماعی نیست، تعداد متولیان زیاد شده و در نتیجه هیچکدام از این دستگاهها متولی نیستند، ارتباط این دستگاهها با هم نیز تعریف شده نیست و شورای اجتماعی کشور نیز که برای هماهنگی و مرتبط کردن دستگاههای مختلف بود نتوانسته، ماموریت خود را انجام دهد.
به نظر می رسد دستگاههای مسئول مثل دانه‌های تسبیح جدا از هم هستند و نخ تسبیح وجود ندارد، همه دانه‌های تسبیح هم به اندازه هم برای خودشان نقش قائلند بعلاوه نبود طرح جامع و کاملی برای آسیبهای اجتماعی ، پوشش ندادن کامل خانواده های آسیب دیده توسط سازمان بهزیستی و یا کمیته امداد و بودجه ناکافی این دستگاهها مشکلات را حادتر کرده است . اما به نظر من تا ارائه طرح جامع و برطرف شدن ضعف مدیریتی سازمانها و هماهنگی آنها این وظفه آحاد افراد جامعه است تا نگذارند سیکل معیوب همچنان قربانی بگیرد چند سالی است از فعالیت جمعیت امام علی ع می گذرد می توان در شهرهای مختلف جمعیت و موسسه مستقل مردمی مشابه با هدف کلی شناسایی خانواده های آسیب دیده و کمک مالی و معنوی از طریق بالا بردن آگاهی مردم از پیامد های آسیب های اجتماعی و جذب افراد خیّر ایجاد کرد در این میان هیئت های مذهبی و تشکلهای فرهنگی موجود می توانند نقش موثری را ایفا نمایند.

پ ن: ذهنم پر شده بود از عناوین مختلف دخترک رقاصه امروز زن خیابانی فردا ، آسیب های اجتماعی و چشم های بسته بعضی مسئولین ، کودکان کار و ... مهم نیست عنوانش چه باشد مهم این است که این واقعیت تلخ جامعه ماست

 

 



ساعت 10:28 صبح روز شنبه 87 فروردین 17

باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا              
جامه عید بپوشند چه شاه و چه گدا
.....
بلبل باغ جنان را نبُود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس که بُود قبله نما            
صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند 
جام می گیر ز مطرب که روی سوی صفا       
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
 من سرمست ز میخانه کنم رو به خدا                                                                           

                 بخشی از غزل زیبای امام خمینی (ره) 
                                                

به اطرافت که نگاه می کنی حیات مجدد طبیعت را می بینی ؛ این آمدن و رفتن روزها ، ماهها و فصلها به خاطر قابلیت تغییر پذیری طبیعت است اصلی که چنانچه در زمره خصوصیات آن وجود نداشت همواره مظاهر طبیعت یکسان می ماند بهاری نبود که آمدنش را به جشن بنشینیم و یا پاییزی نمی آمد که آن را فصل هنرمندان بنامیم . (گرچه در ظاهر چنین به نظر می رسد که گذر زمان  باعث به وجود آمدن ماهها و فصلها و ...  می شود در حالیکه زمان بُعد چهارم ماده است و  جزء بر کل احاطه ای ندارد و خود زمان که با آن آشنا هستیم معلول قابلیت تغییر پذیری زمین در حرکت وضعی خویش است ) انسان نیز توانایی تغییر کردن را دارد میزان و نوع این دگرگون شدن  و تغییرکردن به اختیار ماست و همین امر مبنای ارزش گذاری هرعمل ما قرار می گیرد و بخاطر همین مساله  انسان می تواند از چهار پایان کمتر و یا از ملائک بالاتر و شریف تر باشد
آیا تا کنون تصمیم گرفته ایم عادتها و خصوصیت های ناپسندمان را به نیکی ها تغییر دهیم ؟ آیا تلاش کرده ایم مسیر حرکتمان را به سوی آغوش پر مهر و محبت خدا تغییر داده و در آن ثابت قدم بمانیم؟

براستی اکنون که بهار آمده جان ِما در کدام فصل قرار دارد؟ بهار جان ما چه هنگامی خواهد بود؟ 



ساعت 9:26 صبح روز دوشنبه 86 اسفند 27

وقتی اسرائیل غاصب نیز به دستهای سران عرب آغشته به خون کودکان ،زنان و مردان غزه اذعان کرد آنجا که روزنامه نگار برجسته اسرائیلی  "تسیفی برئیل"  نوشت :" گویا اعراب به این برداشت ایمان یافته اند که هدف تنها از بین بردن جنبشی است که برخی اعراب آنرا نپذیرفته اند نه تمام مردم نوار غزه و بنابراین سکوت کرده اند تا اسرائیل با جسارت هرچه بیشتر به عمق غزه حمله کند و اعراب بیشتری را به قتل برساند . " همانهایی که در سفر اخیر بوش به منطقه دستهای جنایتکار او را در دست فشردند ، با او رقص شمشیر انجام دادند و دخترکانشان را برای خوشایند او رقصاندند تا امروز در غزه صدها کودک به فجیع ترین شکل کشته و دهها تن دیگر قطع عضو شوند ،و یا کسانی چون ابومازن و ریاض المالکی که به جای محکومیت این جنایات تنها بر نابرابر بودن حملات اسرائیل با میزان شلیک   

موشکها توسط مبارزان فلسطینی تاکید کرده اند و نیز دیگر سران اعراب حاشیه خلیج فارس که چشمهایشان را بر این جنایات بسته اند و فقط در اندیشه افزایش بهای نفت ،پر بودن شکم شان و فراهم بودن بساط زیر آن هستند و وانمود می کنند که به این اقناع رسیده اند که هدف اسرائیل 1.4 میلیون تن مردم غیر نظامی غزه نیست بلکه تنها مبارزان هدف حملات هستند و این در حالی است که در حملات چند روز گذشته بیشتر قربانیان را کودکان تشکیل می دادند و فراموش کرده اند که اسرائیل هنوز سیاست از نیل تا فرات را دنبال می کند و این سکوت نشان دادن چراغ سبز به اسرائیل برای ادامه جنایاتش می باشد.
وقتی آبراموویچ سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل با ابراز خوشحالی از اینکه انتقادات شدیدی به عملیات نظامی اسرائیل نشده است تاکید کرد که
با وجود سیلی از تصاویر که در شبکه های تلویزیونی از نتایج عمیلات و کشته شدن زن و کودک و دخترکان و پسرکان خرد سال پخش می شود ولی خوشبختانه واکنشهای شدید جهانی بر ضد خود را شاهد نبوده ایم! بیشتر به این حقیقت می توان پی برد که وجدان و انسانیت بشر به ظاهر متمدن مدتهاست در بستر احتضار افتاده و مسلمانان نیز بیش از پیش از حقیقت اسلام، قرآن و سیره پیامبر (ص) دور شده اند . مرگ انسانیت را به بشر امروز و دوری مسلمانان را از اسلام حقیقی تسلیت می گویم.



ساعت 10:17 صبح روز سه شنبه 86 اسفند 21

نزدیک به دو دهه است که صهیونیزم سیاست توهین به ارزشهای اسلامی ،قرآن و پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را با تمام امکانات و ابزار دنبال می کند نمونه عینی اش چاپ کتاب آیات شیطانی ،کاریکاتورهای موهن چاپ شده در بعضی از نشریات اروپایی و کتاب الفرقان(قرآن قرن بیست و یکم !)می باشد.شیوه دیگری که به موازات آن پیگیری می شود تحریف معارف،عقاید و باورهای اسلام  و نمایش این تحریفات  با استفاده از صنعت سینمای هالیوود(که امروزه در خدمت اهداف صهیونیزم است) ، دیگر رسانه های صوتی و تصویری ،نشریات و روزنامه ها به عنوان نمای واقعی اسلام! به جهانیان است .مواردی از قبیل پیامبر شمشیر ، دین شمشیر ،معادل سازی لفظ تروریسم با مسلمانان ، بهره برداری تبلیغاتی از القاعده(گروه تروریستی که CIA آن را ایجاد کرد)و به تصویر کشیدن چهره ای خشن از اسلام ، محور شرارت و ... گواه ادعای من است . علت همزمانی این دو سیاست این است که در نفی،توهین و تخریب به تنهایی، ذهن مخاطب معمولا به دنبال کشف واقعیت شیء تخریب و نفی شده و مورد توهین قرار گرفته شده بر می آید و برای جلوگیری از کنکاش و طرح سوالات متعدد در ذهن مخاطب  با بمباران تبلیغاتی چنین القا می کنند که واقعیت همان است که ارائه شده است.
لازم به ذکر است که برآیند این دو سیاست ذکر شده ،دنیای غرب به خصوص آمریکا را نجات دهنده بشریت از خطر تروریسم به معنای اسلام! ، تامین کننده نظم جهانی، حافظ حقوق بشر و آزادی بشریت معرفی می کند !(پرداختن به این موضوع و بیان مصادیقش به خصوص در رسانه های صوتی و تصویری غرب  فرصتی دیگر را می طلبد).

حدود دو هفته قبل در روزنامه ای خواندم  که در مصر زن نویسنده ای به نام سنبت رشاد کتابی را نوشته و منتشر ساخته با عنوان"عشق جنسی در زندگی رسول خدا" او در این کتاب موهن به روابط زناشویی همسران پیامبر با ایشان پرداخته است ،جالب تر اینکه در اقدامی هماهنگ 12 روزنامه دانمارکی دوباره کاریکاتورهای موهن را چاپ کردند آنهم در فاصله زمانی معنا داری که نشان دهنده هدایت شدن هر دو حادثه به وسیله یک جریان فکری ست. گرچه مسلمانان از آفریقا وآمریکا گرفته تا آنکارا ،جده و پاکستان در اعتراض به چاپ مجدد کاریکاتورها تظاهرات کردند اما متاسفانه همچون ماجرای قرآن دروغین قرن بیست و یکم علما و اندیشمندان اسلامی در برابر این کتاب نویسنده مصری سکوت کرده ،با بی تفاوتی از کنار این موضوع گذشته اند حال آنکه موضع گرفتن و پاسخ متفکران اسلامی نه تنها موجب مطرح و مشهور شدن این نویسنده نخواهد شد بلکه تحلیل و نقد آن می تواند نقش مهمی نیز در پاسخ به شبهاتی که شاید در ذهن جوانان مسلمان خطور کند ایفا کند. گذشته از آن دفاع از پیامبر بر هر مسلمانی واجب است.
نکته پایانی آنکه گرچه ما به عنوان پرچم دار فرهنگ تشیع ،مورد بیشترین حمله رسانه های صوتی و تصویری غرب قرار گرفته ایم اما مشکل ما نداشتن امکانات یکسان رسانه ای برای مقابله نیست مشکل ما نداشتن طرح و ایده و طراح نیست ما نیازمند اشخاصی هستیم که متعهدانه با استفاده از همین امکانات موجود معارف و حقایق اسلام را به جهانیان معرفی کرده  و طرح و ایده ها را به فعلیت برسانند.



ساعت 11:13 عصر روز دوشنبه 86 اسفند 13

در ابتدا پیروزی هسته ای را که دگر بار حقانیت ایران را در برخورداری از انرژی هسته ای ثابت کرد  به همگی تبریک می گویم ، به مسوولین به خاطر دیپلماسی فعال و شفاف سازی و به آحاد جامعه که بر حقوق خویش پافشاری کردند آری براستی که حق گرفتنی است ...
و اما بعد این روزهای آخر سال حجم کارها بیشتر هست و گرفتاری های من هم به تبع آن بیشتر فرصت نوشتن مطلب جدیدی را گرچه موضوع های مختلفی هست نداشتم . یادی کردم از وبلاگ قبلی ام و مطلبی از آن را انتخاب کردم که البته چندان هم بی تناسب با این روزها نیست . گاهی تکرار هم ارزشمند ست  همین !

این مطلب در تاریخ جمعه 1 تیر 1386 در وبلاگ قبلی ام به نگارش در آمده .

رفته بودم بانک ... بایستی به حسابم پول واریز می کردم موعد تاریخ چک ها رسیده بود.از روز قبلش اعلام شده بود که قرعه کشی جوایز آن بانک انجام شده و نتایج در سایت آن بانک قرار گرفته، گویا شعبه ای که من در آن حساب جاری داشتم، چند نفری جایزه برنده شده بودند حدود ساعت 10 کمی  بانک شلوغ شده بود بعضی ها فقط آمده بودند برای اینکه ببینند جایزه ای رو برنده شدند یا نه . لیست اسامی برندگان رو در تابلویی نصب کرده بودند هر کس دنبال اسم خودش بود

بعضی چند بار اسامی رو مرور می کردند  خیلی از چهره ها در هم می شد ویکی دو نفر هم صدای آهسته غرغر کردنشان  به گوش می رسید .... این همه (باز کردن حساب،انتظار قرعه کشی) مبنایش احتمال برنده شدن بود البته خیلی ها هم می دانستند  احتمال ضعیفی بود

به سمت دفترم می رفتم ... و به این می اندیشیدم که مطمئنا روزی لیستهایی را نگاه خواهیم کرد عده ای شادمان فریاد می زنند بیایید لیست مرا نگاه کنید و  عده ای از فرط غم و حسرت با چهره هایی سیاه آماده اعلام نتایج .

ای کاش نام ما در لیست بهشتیان باشد به شرط آن که این حقیقت را باور می کردیم.



ساعت 7:38 صبح روز شنبه 86 اسفند 4

حتما بخوانید !!

من چه در وبلاگ قبلی ام و چه در گنبد افلاک ، قصد نداشتم سیاسی بنویسم نه از آن جهت که منفعلانه با این امر برخورد کرده باشم بلکه به علت نگرش متفاوتم نسبت به خیلی از مسایل نخواسته ام این وبلاگ به مکانی برای بحثهای سیاسی تبدیل شود . اما با فتنه ایجاد شده وظیفه شرعی خود دانستم چند سطری در این حوزه بنویسم

اخیرا حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی نوه و یادگار امام (ره) در دیدار با اعضای حزب مشارکت از رد صلاحیت ها انتقاد کرده اند و نیز خطرهایی که انقلاب و احکام نورانی سیاسی اسلام، را تهدید می‌کند گوشزد و بیان نموده اند ، در همین حال یک سایت در مطلبی توهین آمیز و با استفاده ازالفاظ غیر محترمانه ایشان را به تکرار سرنوشت سید حسین خمینی تهدید کرد .

گر چه اعتقاد شخصی ام این است که عموم مردم مالکان حقیقی انقلاب هستند و رابطه سببی و نسبی با امام (ره) نباید ملاک حقانیت افراد قرار گیرد اما کسانی که از نزدیک با نوه عزیز امام (ره) آشنا هستند می دانند که ایشان چقدر در سیره شبیه پدر بزرگ بزرگوارشان امام (ره) هستند ،آرمانها و اهداف امام را به خوبی می شناسند و با دلسوزی مسایل را پی گیری می کنند همه هم و غم ایشان حفظ نظام ، حفظ آرمانهای امام و منحرف نشدن انقلاب از مسیر اصلی خویش است ایشان در دامان پدر بزرگوارشان سید احمد آقا و در مخضر خود امام پرورش یافته اند . ایشان از شان و جایگاه خاصی برخوردارند و این احترام بیت امام باید همواره حفظ شود

شرم باد بر کسانی که خود را در پشت این سایت مخفی و با این اهانت قلب مطهر امام و صدها عاشق امام را خون کرده اند
شرم باد بر کسانی که این فتنه را ایجاد کرده اند و در اقدامی هماهنگ به نوه عزیز امام تهمت
BMW گرفتن را از این سازمان و آن سازمان مطرح کرده اند و با این ترفند به خیال خودشان ایشان را ترور شخصیت کرده اند ، چه نادان و کوته فکرند آنان که مشتی خاک را به سمت خورشید پرتاب می کنند تا به خیال خویش از نورانیت آن بکاهند !
شرم باد بر کسانی که انتقاد را با تهدید و تفکر را با خشونت پاسخ می دهند !
شرم باد بر کسانی که می گویند یا مثل ما فکر کنید یا اگر دگرگونه اندیشیدید یا تهدیدتان می کنیم ، منزوی تان می کنیم یا ...
این آقایانی که آقای علی اشراقی (نوه دختری امام) را رد صلاحیت کرده اند به بهانه عدم التزام عملی به اسلام گویا یا اصلا نمی فهمند چه می گویند یا اسلام در تعریف اینان دین دیگری است و حتما اگر از اینها پرسیده شود فقط خود را مسلمان می دانند !
این ماجرای رد صلاحیتها اینقدر شور شده که بعد از اعتراض مقام معظم رهبری و نوه امام ، سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد:صلاحیت 280 نفر دیگر تایید شد (گویا به خاطر نگرانی از اعتراضات نوه امام را هم تایید کرده اند)

والله گناهکار است اگر کسی بتواند و سطری از نوه امام سید حسن خمینی عزیز ننویسد و دفاع نکند

از همه برادران و خواهرانم می خواهم برای رضای خدا و شادی روح امام حداقل سطری در دفاع از ایشان بنویسند

(چنانچه بتوانید و ننویسید روز قیامت شرمنده امام خواهید بود گرچه مومنان را به دفاع من و شما نیازی نیست که ان الله یُدافع عَن الذین امنوا )
دولینک زیر را حتما ببینید:

خبر توهین

متن نامه آیت الله صانعی در دفاع از نوه امام



ساعت 9:10 عصر روز چهارشنبه 86 بهمن 24

وچه اندک اند افرادی که می بینند و چه بسیارند کسانی که نگریستن تنها بهره ای است که از چشمهایشان می برند آری صفات جمال و جلال خدا برای آنان که می بینند و این دیدنشان همراه است با تامل ، تفکر و تعقل و از این راه بر ایمان و یقین خویش می افزایند آشکار است و در سیر آفاق و انفس بر این معترف اند که

چشم بگشا که جلوه دلدار
به تجلی است از در و دیوار
این تماشا چو بنگری گویی
لیس فــــی‌الـــدّار غیرهُ دیّـار

مدتی قبل در سایتی آلمانی چند عکس دیدم که برای شما همراهان گنبد افلاک که انشا الله همگی اهل بصیرت اید با توضیحاتی قرار می دهم باشد که بر ایمان مان بیفزاید . عکس زیر هم عبارت مقدس لا اله الا الله هست که از رویش درختان درمزرعه ای در آلمان بوجود آمده است

تصویر زیر عکس درختی است در سیدنی استرالیا که گویی به رکوع رفته و
شاخه هایش مانند دست بر زانو قرار گرفته و جالب است بدانید جهت خم شدن آن دقیقا به سمت قبله است
عکس های دیگری هم هست برای دیدن آنها می توانید به سایت بروید علاوه بر توضیحات آلمانی توضیحاتی به زبان انگلیسی هم داده شده است

اینجا



ساعت 9:0 عصر روز دوشنبه 86 بهمن 22

موضوعی که در این نوشته مطرح میکنم مشکل امروز و دیروز ما نیست ، متاسفانه سالهاست شاهد آن هستیم و آن قدر مساله و سوژه برای طرح شدن بوده و هست که گویا این مساله به بوته فراموشی سپرده شده است . هدف من از این نوشته  تخریب و تضعیف هیچ نهادی نیست بلکه گوشه ای از دغدغه های فکری ام را بیان می کنم همین!!

اصولا من وقت دیدن برنامه های ورزشی تلویزیون یا رفتن به ورزشگاه هایی که مسابقات ورزشی مختلف در آن برگزار می شوند را ندارم ، حتی وقت هم داشتم راههای مفیدی برای نهایت استفاده از آن و مدیریت موثر زمان هست. متاسفانه سالهاست شاهد برگزاری مسابقات ورزشی مختلف در ساعات نزدیک به غروب آفتاب و اذان مغرب هستیم  بخصوص در نیمه دوم سال که  طول روز کوتاهتر است و  در یک فاصله زمانی نیم الی یک ساعته به خاطر تفاوت افق شهرها ، شهری نیست که حدود ساعت 19 اذان را نگفته باشند .

می دانم علت برگزاری مسابقات در بعد از ظهرها برای حضور بیشتر تماشاچی است که به قول مسوولین چرخ صنعت ورزش باید بگردد و میزانی از فروش بلیط ها برای هزینه های ورزشگاهها صرف می شود و بقیه به تیمهای ورزشی می رسد تماشاچیانی که اکثرشان را نوجوانان  13 و 14 ساله و نیز بزرگسالانی تشکیل می دهند که فارغ از کار و تحصیل در بعد از ظهر یا از روی علاقه یا گذران وقت به ورزشگاه می آیند تا مسابقه لیگ برتر کشتی یا هند بال یا بسکتبال و والیبال را ببینند و این مسابقات تا حدود ساعت 20 طول می کشد ، گواه ادعای من :( مدتی قبل ، از قضا مانده بودم منزل ، بعد از ظهر حس کنجکاوی وادارم کرد بنشینم پای تلویزیون ببینم این رسانه ملی که می تواند نقش دانشگاه را داشته باشد چه برنامه ای یا به قولی چه خوراکی برای بینندگانش تدارک دیده است ... شبکه 3 زیر نویس کرد : کشتی فرنگی ساعت 15:45  . کاری برایم پیش آمد ... شب که دوباره تلویزیون را برای دیدن اخبار روشن کردم مسابقات ادامه داشت و حدود ساعت 19:30 بود که مجری ورزشی می گفت : "متاسفانه به دلیل کمبود وقت نمی تونیم در خدمت شما بینندگان عزیز باشیم  اما ادامه مسابقات رو ضبط می کنیم و ...." یا چند شب پیش که مسابقه بستکبال بود زمانیکه از وقت نماز گذشته بود ) شما قضاوت کنید  ، نوجوان و جوان و بزرگسالی که تا ساعت 20 در ورزشگاه بوده و با وجود ترافیک سنگین شهرها خسته ،گرسنه و تشنه به منزل بر می گردد مسلما اول شام میل می نماید بعد هم حتما فلان سریال تلویزیون شروع می شود و همراه خانواده می بیند ،آیا ساعت23 انگیزه ای برای اقامه نماز مغرب(که ساعتهاست قضا شده) و عشاء دارد ؟ آن ورزشکار چطور ؟ آیا برای نوجوان 13 یا 14 ساله ای که تازه به سن تکلیف رسیده و از طرفی دعوت می شود به خواندن نماز اول وقت و از طرفی تماشاچی این مسابقات چه در ورزشگاه چه پخش زنده تلویزیونی هست ، تناقضی پیش نمی آید ؟ گویا مسوولین ورزش فراموش کرده اند امام علىّ علیه السّلام فرمود: هیچ عملى نزد خداوند، محبوبتر از نماز نیست. پس هیچ کار دنیایى شما را در وقت نماز به خود مشغول ندارد. که خداوند گروههایى را سرزنش کرد و فرمود : «آنان که از نمازشان غافلند» یعنى آنان غافل بوده ، به وقت نمازها بى اعتنایى مى کردند.

اگر بودجه برای احداث نماز خانه با فضای کافی در کنار هر ورزشگاه را نداریم ، مسوولین برگزاری مسابقات باید در تعیین زمان انجام آن دقت بیشتری کنند  تا کسی از لحاظ معنوی متضرر نشود زیرا این مسابقات داخلی است و زمان برگزاری آن توسط فدراسیونهای کشورمان تعیین می شود ،نه فیلا و فیفا و دیگر فدراسیونهای جهانی

آیا برای مسوولین که نماز خواندن زوج جوانی در خیابان در شب ازدواجشان در بخش خبری 22 شبکه 3 در تاریخ 5 آذر 86 سوژه خبری می شود و مدتی بعد حتی از نهاد ریاست جمهوری به ملاقاتشان می روند، نباید این موضوع مطرح شده مورد بررسی قرار گیرد ؟؟  مگر نه اینکه نماز ظهر عاشورا را چند سالی است در هر جا که دسته جات عزاداری هستند در خیابان به جماعت می خوانند (گر چه احساس می کنم متاسفانه یکی دو سال هست این عمل بیشتر تزیینی شده) تا در عمل تمرین کنیم نماز اول وقت خواندن را ،  که امام صادق علیه السّلام فرمود پیروان ما را در وقتهاى نماز بیازمایید، که مواظبت بر نمازشان چگونه است؟ مگر نه اینکه پیامبر ص فرمود : لا تَنال ُ شفاعتی غَداً مَن اخر الصلاة المَفروضة بعد وقتها

شفاعت من نمی رسد به کسی که نماز واجبی را بعد از وارد شدن وقت آن به تاخیر بیندازد تا وقت آن بگذرد. ( وسایل الشیعه ج 4 ص 111)



ساعت 12:0 عصر روز شنبه 86 بهمن 13

سلام همراهان گنبد افلاک ،در حالیکه مطلب جدیدی را آماده می کردم تا وبلاگ را به روز کنم اما برادر عزیزم ایران اسلام مرا دعوت کرد به  پاسخ  اینکه از کدوم داستان کربلا بیشتر پند میگیرید؟ و البته  آغاز این حرکت از برادر بزرگوار عشقی بود .

دعوت برادرم را که طرح سوالش پخته تر به نظر می رسد و فضای بیشتری برای نوشتن و پند گرفتن دارد را لبیک گفتم  وبلاگ دوستان جناب عشقی را دیدم هر یک به زیبایی درباره یکی از شخصیت های کربلا و داستان مربوط نوشته بودند  بعضی پندی و نکته ای را بیان کرده بودند و بعضی دیگر از مقوله ادبی به موضوع نگاه کرده بودند . در این میان تصمیم دارم مطلبی تازه بنویسم که شاید کمتر به آن پرداخته شده است .

در لشکر عمر سعد (لعنت الله علیه) دو برادر بودند به نامهای ابوالحُتوف بن حرث و سعد بن حرث (در برخی منابع آمده از فرزندان حارث بودند و نیز ذکر شده از خوارج بودند که البته در این امر اختلاف هست)  این دو آمده اند برای کشتن امام حسین علیه السلام و غنیمت گرفتن متاعی تا وضع اسفبار اقتصادیشان بهتر شود ! و آری اگر با حق نباشی حتما در جبهه باطل هستی ، روز عاشورا فرا رسیده و دو برادر هنوز در جبهه باطل اند  خطبه های امام ع ظاهرا در این دو اثر نکرده (نمی دانم!!) یاران با وفای حضرت امام حسین ع همگی به شهادت رسیده اند و با جانفشانى از تنگناى زندگى موقت دنیا رسته و به لقاى حق پیوسته اند ( من در منبعی ندیده ام که نقل کرده باشد این دو برادر فردی از اصحاب امام حسین ع را به شهادت رسانده باشد ، آری این دو همه ابواب رحمت الهی را به روی خویش نبسته اند ،حرمت نشکسته اند و جسارت نکرده اند) فریاد غربت و یاری خواهی امام ع بلند می شود :   هل من ناصر ینصرنى و هل من معین یعیننى؟ گویا برادر کوچکتر به برادر بزرگتر می گوید (به نقل مضمون) : چه می خواهی بکنی ؟ آیا می خواهی با فرزند پیامبر بجنگی ؟ (نمی دانم در فکر و ذهنشان چه گذشت ) شاید با خود گفتند  اعتقاد ما این است که لا طاعة لمن عصی الله  اما آیا حسین ع عاصی است تا پیروی از او ممنوع و اشتباه باشد؟ ، (اما یقین دارم که لطف امام ع و عنایت خدای رحمان شامل حالشان شد  و به جبهه حق پیوستند ) از همان جا به جنگ با لشکر عمر سعد(لعنت الله علیه) پرداختند و عده ای را کشتند و در برابر دیدگان امام ع در خون غلطیدند ، یکی از دو برادر به دیگری می گوید : یادت هست هرگاه یکی از یاران امام بر زمین می افتاد حضرت خود را به او می رساند و او در دامن حضرت جان می داد ؟ ای کاش امام به نزد ما نیز می آمد ، برادر دیگر گفت : از شرم نمی توانم حضرت را صدا بزنم ما با او نبودیم ... لحظه ای بعد امام ع را در کنار خویش دیدند آری امام ع سر های هر دو برادر را به دامن گرفت ... و آن دو در دامن حضرت به لقای پروردگار رسیدند  .

پ ن: نتیجه ای که می خواهم شما همراهان گنبد افلاک هم به آن رسیده باشید این که : هر چند باید تلاش کنیم از اول در جبهه حق باشیم و امروز رفتارمان و گفتارمان و هر بخش زندگیمان به نحوی باشد که رضای خدا و خشنودی حضرت مهدی (روحی فداه) را در پی داشته باشد اما اگر به هر دلیلی مسیر را به اشتباه طی کردیم و در هر جای مسیر اشتباه هستیم ، اندکی تامل و تفکر کنیم به مسیری که طی می کنیم و به سرانجامی که می رسیم  آری باب توبه همیشه باز است و آغوش پر مهر امام زمان عج الله فی فرجه به رویمان باز

 پ ن2 :گر چه من هم باید دوستانی را دعوت کنم که  به این سوال " از کدوم داستان کربلا بیشتر پند میگیرید؟" پاسخ دهند اما  هر کدام خواستید دعوتم را لبیک گویید



ساعت 9:14 عصر روز چهارشنبه 86 بهمن 3

تاسوعا و عاشورای حسینی را به ساحت مقدس حضرت مهدی (روحی فداه) و تمام خوانندگان و همراهان گنبد افلاک بویژه سادات عزیز تسلیت می گویم.

 تازه رسیده بودم به خانه حدود ساعت 7:30 شبکه سوم برنامه ای داشت با موضوعیت محرم (کوچه های بیقرار) و میهمان برنامه آیت الله سید محمد حسین حسینی زابلی بودند ایشان درباره اینکه حضرت عباس علیه السلام دستهایشان را در فرات از آب پر کرده بودند و تا مقابل لبهای شریفشان آوردند ولی ننوشیدند ، نکته ای را بیان کرد که احتمالا  خیلی هایمان نمی دانیم  ( خودم هم نمی دانستم) سخن ایشان را نقل می کنم و شما را به دو شعر دعوت می کنم انشا الله شورمان با شعور توامان باشد .

آیت الله سید محمد حسین حسینی زابلی فرمودند : (به نقل مضمون) حضرت عباس هنگامی که وارد فرات می شوند تا پاهای اسبشان در آب فرو می رود و کسانی که با پرورش اسب آشنایی دارند می دانند که اگر اسب احساس کند صاحبش تشنه است و آب نمی نوشد از نوشیدن آب امتناع می کند حضرت برای اینکه اسبشان آب بنوشد اینطور وانمود می کنند که آب را که تا مقابل صورت خویش بالا برده اند  می خواهند بنوشند  تا اسبشان آب بنوشد  . یعنی حضرت عباس علیه السلام در اوج وفا به حضرت امام حسین علیه السلام حتی لحظه ای برای نوشیدن آب برای نجات از گرما و بهتر جنگیدن و ... فکر نکرده اند .

شعر زیر از آقای سید سهیل عزیز می باشد :

عباس یعنی عاشقی پر درد بودن
عباس یعنی مَرد بودن مرد بودن
عباس یعنی بادبان کشتی تار
عباس یعنی دستگیران را علمدار
عباس یعنی آن عمود خیمه یاس
سر الصلاة کربلا عباس عباس
عباس یعنی ماه را در آب دیدن
پرواز را بی تاب در تالاب دیدن
عباس یعنی ساقه ای بر لاله دوست
عباس امید هزارن یاس خوشبوست
عباس یعنی از زمین آزاد بودن
پروانه بودن سوختن دلشاد بودن
دستی فدا کردن پر و بالی خریدن
چشم از زمین بستن سماواتی بدیدن
عباس یعنی در بلندی سر بزیری
فارغ ز دنیا بی کسان را دستگیری


 این هم سه بیت از مولانا که مدتی قبل خوانده بودمش:

روز عاشورا نمی دانی که هست
ماتم جانی که از قرنی به است
پیش مومن کی بود این غصه خوار
قدر عشق گوش عشق گوشوار
پیش مومن ماتم آن پاک روح
شهره تر باشد ز صد طوفان نوح



ساعت 8:54 عصر روز پنج شنبه 86 دی 27

<   <<   6   7   8   9      >