ساعت 10:54 عصر روز پنج شنبه 88 آذر 26
صدای پای عید می آید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان ، بلاتکلیف است از آمدن آن یک دل شاد باشد یا از رفتن این یک دل محزون ؟ عید فطر ، عید پایان یافتن ماه رمضان نیست عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خو یشتن خویش است از دل کوره رمضان که بناست با سحرها و افطارهایش ، با شب های قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد ناخالصی های ما را بسوزاند و ما را بر اساس فطرتمان شکل دهد . اگر در عید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم اگر تازگی را در روح خویش احساس نکنیم ؛ عید فطر ما عید نیست ...
از تمام عزیزانی که در این مدت به روز شدن وبلاگهایشان را اعلام کرده بودند و من توفیق بهره مندی از
مطالب و نوشته هایشان را نداشتم عذر خواهی می کنم ، انشا الله پاسخگوی محبت عزیزان خواهم
بود .
ساعت 2:8 عصر روز سه شنبه 87 مهر 9
این یادداشت را از وبلاگ دیگرم با اضافه ای که اکنون بر آن افزودم اینجا می آورم
در آموزه های معصومین علیهم السلام درباره اعمال ماه مبارک رمضان یک نکته، بسیار جلب توجه می کند و آن اینکه در دعای آخرین شب ماه شعبان ، دعای رویت هلال ماه مبارک ، دعای وارد شده در اعمال روزهای ماه مبارک و دعایی از اعمال شبهای دهه اخر ماه مبارک ( که در آخر این مطلب برایتان ذکر کرده ام و می توانید به مفاتیح الجنان برای خواندن ترجمه آن نیز مراجعه فرمایید) عبارت و این ماه را برای ما سالم و سلامت نگه بدار قبل از هر حاجت دیگری ذکر شده. از ما خواسته شده قبل از حلول ماه مبارک ،در هنگام استهلال ماه ، در روزهای ماه و در شبهای دهه آخر ماه مبارک این دعا مقدم بر سایر دعاها باشد. در دعای 2 ، امام صادق ع به ما چنین آموزش داده تا از خدا بخواهیم هم روزه این ماه را از ما بپذیرد و هم آن را برای ما سالم نگه بدارد ...
علاوه بر روزه به نظر می رسد اگر می خواهیم اعمالی که انجام دادیم از ختم قرآن گرفته تا توبه و احیا شبهای قدر، از آمرزش گناهان بواسطه چند سطر دعا بعد از نمازهای یومیه تا تقرب و صفای روح بدست آمده برایمان سالم در نامه اعمالت ثبت بماند تا هنگام ملاقات پروردگار ؛ یک راه وجود دارد : مراقب چشمها،زبان، گوشها، دستها ،پاها ، افکار ذهنمان و قلبمان که حرم خدای رحمان است باشیم هم در ماه مبارک رمضان و نیز در سایر ایام که معصومین فرمودند :قال الصادق علیه السلام :اذا صُمت فَلیصم سمعک و بصرک و شِعرک و جلدک. امام صادق علیه السلام فرمودند: آنگاه که روزه می گیری باید گوش و چشم و مو و پوست تو هم روزه دار باشد (کافی ج4 ص 87) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: روزه قلب بهتر از روزه زبان و روزه زبان بهتر از روزه شکم است .
از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز روایت شده که فرمودند:روزه داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه اش به چه کارش خواهد آمد.(بحار ج 93 ص295)
این هم دعاهایی که اشاره کردم:
1.دعا شب آخر ماه شعبان و شب اول ماه مبارک رمضان:
الّلهم اِنَ هذا الشّهر المبارَک الّذی اُنزِلَ فیه القران و جُعِلَ هُدیً لِلنّاس وَ بیّنات مِنَ الهُدی و الفرقان قَد حَضَر فَسلّمنا فیه و سَلّمهُ لنا ....
2.دعای رویت هلال منقول از حضرت امام صادق علیه السلام :
الّلهم قَد حَضَرَ شَهرُ رمضان و قَد افتَرَضتَ علینا صیامهُ و انزَلتَ فیه القران هُدیً للنّاس و بیّنات مِنَ الهدی و الفرقان الّلهم اَعنّا علی صیامه و تقَبّلهُ منّا و سَلّمنا فیه و سَلّمنا مِنه و سَلّمهُ لَنا ....
3.اولین دعا در اعمال روزهای ماه مبارک رمضان :الّلهم هذا شَهرُ رمضان الّذی انزَلتَ فیه القران هُدیً لِلنّاس و بیّناتٍ مِن الهُدی و الفُرقان و هذا شَهر القیام و هذا شهرُ الاِنابة و هذا شهرُ الّتوبَة و هذا شهرُ المَغفِرة و الرَحمة و هذا شهر العِتق مِنَ النّار و الفَوزِ بالجنّة و هذا شهرُ فیه لیلة القدر الّتی هیَ خیر مِن الفَ شَهر الّلهم فَصلّ علی محمد و ال محمد و اَعِنّی علی صیامه و قیامه و سَلّمهُ لی ....
4.منقول از حضرت امام صادق علیه السلام در هر شب از دهه اخر بخوانی:
الّلهم اَدعنّا حَقَّ ما مضی مِن شهر رمضان و اغفِرلنا تقصیرَنا فیه و تَسلّمهُ منّا مَقبولاً .
پ.ن : هفتم ماه مبارک رمضان که بیاید سومین سال عروج برادر بزرگوارم است جوانی که به پاکی ، صبر و ایمان او کمتر جوانی را دیده ام ... رضا جان تو که همیشه نزد ما هستی اما چقدر جای من نزد تو خالی است
ساعت 9:56 عصر روز یکشنبه 87 شهریور 10
در ارتباطی که از طریق کلام با دیگران برقرار می شود جدای از محتوای جملات که با موضوع سخنان ایجاد کننده آن ارتباط خاص سنخیت دارد و البته تسلط هر چه بیشتر سخنگو و سخنران(در مفهوم عام) از لحاظ دانش و علم لازم مرتبط، بر جذب مخاطب و مستمع نقش بسزایی دارد شیوه آغاز کلام ، ادامه دادن و خاتمه آن ،نحوه بیان جملات و کلمات ، فراز و فرود صدا ، مکث در صورت نیاز بین جملات ادا شده همه و همه در تاثیرگذاری موثر بر ذهن مخاطب و رساندن پیام سخنگو و سخنران به بهترین شکل، نقش مهم و کلیدی را ایفا می کند . اگر شما به یک سمینار علمی بروید ، سخنران با استفاده از وسایل بصری مانند پروژکتور ارقام و داده ها و نمودارهای مکمل سخنانش را بر پرده نشان می دهد و بدین گونه ذهن مخاطب را همراه خویش می سازد و چنانچه به یک میزگرد اقتصادی یا مثلا سیاسی گوش بدهید در اینجا بیشتر استفاده از عبارات و جملات تاکیدی در جذب بیشتر شما (با در نظر گرفتن فرض علاقه مندی اولیه) موثر خواهد بود. گاه سخنرانی خطیب و اندیشمندی را به فراخور علاقه تان می شنوید سخنانی ارشادی ، مذهبی که در آن علاوه بر تمام عوامل موثری که ذکر کردم تعیین سطح سخنان با سطح فهم مخاطب و اینکه چقدر می تواند خود را با مخاطب خودمانی کند و به زبان او سخن بگوید(در سخنرانی عمومی) تاثیرگذار خواهد بود.
دقیقا به دلیل رعایت همین موارد است که امروزه روحانیون متعددی را محبوب عموم مردم بویژه نسل جوان قرار داده ، نو و خودمانی حرف می زنند ، هم حدیث از معصوم می گویند هم شعری متناسب از حافظ و سعدی و مولانا می خوانند ارتباط آن را با بحث آشکار می سازند ، هم بجا مقداری جمله مهم را با صدای بلندتری می گویند تا مخاطب به تامل و تفکر واداشته شود ، آنچه گفتم دقیقا برای مداحان و مولودخوانان مصداق می یابد زیبایی کار آنان علاوه بر اینکه در گرو شعر زیبا و دارای مفاهیم منطبق بر واقعیات ، لحن و صوت مورد استفاده و البته شیوه خواندن شعر ( سبک کار) است به فراز و فرود صدا ،میزان بلندی صوت مربوط خواهد بود که نقش دو عامل اخیر بیشتر نباشد کمتر نخواهد بود . این همه مقدمه نوشتم برای اینکه بگویم ، جایتان خالی شب میلاد حضرت امام حسین علیه السلام با خانواده رفته بودیم حرم مطهر حضرت سید علاالدین حسین بن موسی الکاظم علیهما السلام بعد از نماز در صحن حرم مطهر یکی از هیئتهای شیراز مجلس جشنی را ترتیب داده بود .... حاج آقای مدعو خوب و زیبا سخنرانی کرد هم با محتوا بود هم خودمانی ،حدیث گفت و هم شعر خواند هم از شعبان گفت هم از امام ع اما وقتی می خواست بر جملاتی تاکید کند به جای کمی بلند تر گفتن ، گویی فریاد می زد در حالیکه مجلس آرام بود و هم تنظیمات آمپلی فایر مناسب با جمعیت بود و هم تعداد بلندگو ها بعد از سخنرانی یکی از مداحان عزیز شروع به مولودی خوانی کرد چه خواندنی! اصلا شعر شنیده نمی شد آنقدر بلند ایشان فریاد می زد (و اکو صدا هم مزید علت بود ) که نه تاب شنیدن بود نه ماندن !
آقا جان نه فریاد مستمع را به تامل وا می دارد نه مخاطب را به شور و هیجان می رساند ، این فقط آزاردهنده است !
ساعت 11:1 صبح روز چهارشنبه 87 مرداد 16
حسین جان چگونه نرد عشق با خدا باخته ای ؟ چگونه دلبری کرده ای خدا را ؟این چه سری است بین تو و خدا که تو را چنین منزلتی داده؟ افضل اعمال روزها و شبهای خاص و با فضیلت را زیارت تو قرار داده حتی از راه دور و با ذکر کوتاه سلامی چون السلام علیک یا ابا عبد الله السلام علیک و رحمة الله و برکاته و در ماه ولادتت شعبان؛ شهادت هیچیک از سایر معصومین ع را قرار نداده و سزد که چنین باشد ؛که در ایام متبرک به ولادت تو ، ناسوت و ملکوت مست از حضور تو، نام تو، فرود تو از عرش الهی بر فرش خاکی غرق در شادی و سرور است و در ماه شهادتت محرم ؛ آنقدر مصیبتت عظما است که جانها را می گدازد و دلها را فسرده می سازد و دیگر نسزد شادی میلاد و ولادت سایر معصومین ع
و از سردار وفا و ادب حضرت عباس ع چه بگویم هم او که حتی جلوتر از امام زمان و مولای خویش راه نمی رفت و او را برادر خطاب نمی کرد ، حداقل برداشت من چنین است گرچه ماه ولادت او نیز شعبان است و با اختلاف 22 سال نسبت به مولای خویش اما گویا خدا خواسته ، او باز ادب را رعایت کند و در روز شماری شعبان بعد از روز میلاد مولای خویش حضرت امام حسین ع عالمی را مست وفا و ادب خویش نماید
ساعت 8:3 صبح روز یکشنبه 87 مرداد 13
شب میلاد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از طرف هیئت محل دعوت شده بودم به مجلس جشنی که به این مناسبت برگزار می شد ، تا دقایقی برای خواهران و برادران حرف بزنم(حالا من لفظ سخنرانی را به کار نمی برم ، نه ادعایش را دارم نه در حد و اندازه آن هستم) بخشی از گفته هایم ، بهانه ای شد برای این مطلبی که می خوانید
... جامعه امروز ما بیش از پیش نیازمند عمل به سیره اهل بیت علیهم السلام است نیازی که قبل از درک نیازمندی آن ، واجب هم است . من قصد ندارم الان درباره وجوبش مفصل صحبت کنم ، این خودش جلسه مستقلی را طلب می کند اما چون مربوط به بحثم هست مختصر به آن می پردازم. درباره محبت اهل بیت علیهم السلام حدیث زیاد شنیده اید از جمله امام رضا علیه السلام فرمود : اولُ ما یُسئل عَن العبد حُبنا اهل البیت اولین چیزی که از بنده پرسیده می شود (قیامت)محبت ما اهل بیت است و یا پیامبر صلوات الله علیه آن را اساس ایمان معرفی می کند آنجا که می فرماید : لا یُومن العبد حتی اکون احب الیه من نفسه و عترتی احبُ الیه من عترته و اهلی احب الیه من اهله و ذاتی احب الیه من ذاته بنده ایمان نیاورده است تا زمانی که من را و ذریه من را و اهل بیت من را از خودش و فرزندش و اهل بیتش بیشتر دوست داشته باشد .
این چه محبتی است که اساس دیانت است ؟ هم قرآن به این سوال پاسخ داده و هم اهل بیت علیهم السلام قرآن این را مودت معرفی می کند قل لا اسئلکم الا الموده فی القربی ، محبتی که از دایره زبان و قلب خارج شده به عمل نیز رسیده باشد احادیث را بررسی می کنیم به این نکته می رسیم که دوستی اهل بیت در گرو پیروی از آنهاست که این در جهت اطاعت از خدا است .امام محمد باقر علیه السلام می فرماید :شیعه ما نیست مگر کسی که خدای عزوجل را اطاعت کند به کلمه شیعه در روایت دقت کنید شیعه هم ادعای محبت دارد و هم مدعی پیروی کردن است به علاوه در قرآن آمده ، ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه (سوره احزاب) از این می توان چنین نتیجه ای گرفت اگر باور کنیم اعمال ما نشات گرفته از اعتقادات قلبی ما است خودم را عرض می کنم ،چگونه من ادعای محبت و اعتقاد قلبی به اهل بیت را دارم در حالیکه رفتار و اعمال من با سیره اهل بیت تناسب ندارد خدا که به انسان دو قلب نداده که من در یکی محبت و اعتقاد به اهل بیت را قرار دهم و در دیگری ضد آن را . پس هم محبت اهل بیت علیهم السلام واجب است و هم عمل به سیره ایشان
اینکه جشن می گیریم ، مدح می گویم مولودی می خوانیم خوب هست لازم هست اما کافی نیست باید این سوال مد نظر ما قرار بگیرد که معصومین از ما چه خواسته اند ما چگونه بوده ایم و هستیم ؟این سوال که شناخت ما از سیره معصومین چقدر هست ؟ دختران و زنان جامعه ما در تعاملات فردی و اجتماعی،در خانه به عنوان مادر و همسر ،حضورشان در اجتماع ، رفتار و پوشش شان در محل کار و تحصیل در مهمانی ها و جشنهای خانوادگی چقدر با سیره فاطمی متناسب هست ؟ الگوی دختران جوان ما کیست ؟ فلان خواننده زن عرب یا فلان هنرپیشه هالیوود یا بالیوود(سینمای هند)؟ به علاوه اینکه در ابتدا عرض کردم بیش از پیش به عمل به سیره اهل بیت نیازمندیم علتش این هست که تنها راه پیروزی در تهاجم فرهنگی غرب که با تمام امکاناتش ادامه می دهد و در آن هم تخریب ارزشها و هم تحریف ارزشها صورت می گیرد ، عمل به سیره معصومین در تمام شئونات زندگی فردی و اجتماعی است . مایل بودم به نقش خانواده ،حوزهای علمیه و رسانه ملی در این باره بپردازم گویا فرصت نیست ... خدا به حق محمد و آل محمد علیهم السلام و به برکت وجود نازنین حضرت فاطمه سلام الله علیها توفیق عمل به سیره ایشان را به ما عطا کند والسلام علیکم و رحمه الله
پ ن: اولین بار که پشت میکروفن قرار گرفتم 9 سالم بود آن زمان قطعات ادبی می خواندم در هیئت ، مقالات ادبی در مدرسه . دلم می خواست سر از حوزه درآورده بودم اما نشد
ساعت 6:54 عصر روز یکشنبه 87 تیر 9
چند روزی است حرکتی وبلاگی با عنوان نامه ای به حضرت مسیح (علی نبینا و علیه السلام ) در اعتراض به فیلم موهن فتنه در پارسی بلاگ آغاز شده است که انشاء الله به سایر سرویس های ارائه دهنده وبلاگ کشیده خواهد شد ، فکر و ایده این حرکت از هر کس و هر کجا بود در کل خوب بود ، اکثر وبلاگهای شرکت کننده در طرح را خواندم همه خوب نوشته بودند و در این میان بعضی ها بهتر و اندیشمندانه ، برخی ادبی و تا جایی که یادم هست یکی هم در کار ابتکاری نامه ای به امام زمان روحی فداه نوشته بود از همه بخاطر احساس وظیفه شان تشکر می کنم ، یکی دو نکته به نظرم مهم هست که در این نوشتار به تمام بزرگواران که در این طرح شرکت کرده اند و یا خواهند کرد تقدیم می کنم
آنچه با بررسی موج اسلام ستیزی غرب بدست می آید این نکته مهم است که جهان اسلام در این قضیه با مسیحیان و پیروان واقعی حضرت مسیح ع روبرو نیست که البته نویسندگان نامه ای به مسیح در وبلاگهایشان بدان اشاره کردند ، ما با مسیحیت صهیونیستی روبرو هستیم ناگزیرم نسبتا مفصل به شرح آن بپردازم چون به نظر من بزرگترین ضربه ها را زمانی خواهیم خورد که دشمن را ، اهداف و استراتژی اش را درست نشناسیم . برای در اختیار داشتن منبع مطالعاتی و کامل تر شدن این بحث خواندن کتاب "مسیحیت صهیونیستی" نوشته استفان سایزر* را توصیه می کنم. مسیحیت صهیونیستی(اوانجلیسم) جریانی مربوط به الهیات و سیاست است که اعتقاد دارد خداوند به کمک مسیحیان از دولت اسرائیل یا همان صهیونیزم حمایت میکند. آنها معتقدند وعدههایی که خداوند در کتب عبری به یهودیان داده ـ وعدههایی درباره سرزمین، هویت، معبد و غیره ـ همیشگی هستند این جریان از دهة 1820 و 1830در آمریکا آغاز شد بعد از جنگهای انقلابی در اروپا و جنگ داخلی در آمریکا مسیحیان به این میاندیشیدند که آخرالزمان نزدیک است در آن زمان بود که، این اندیشه که خدا قبل از بازگشت مسیح، هنوز برای یهودیان برنامه و اهدافی دارد رشد کرد. در لغت به مبلّغان انجیل اوانجلیست میگویند اوانجلیستها در آمریکا عضو فرقههای مختلفی از پروتستانها میباشند امروز احتمالا حدود 25 درصد مسیحیان آمریکایی پیرو آنند،گرچه آمریکا خاستگاه اولیه اوانجلیست بوده است امروزه شاهد بسط و گسترش آن در کشورهای دیگر مسیحی هستیم ؛ جالب است بدانید اوانجلیستها خود را به عنوان اثرگذاران مشروع در تغییر فرهنگ آمریکایی و رسانههای عمومی و نیز پیشگامان مبارزه علیه لیبرالیسم سکولار در جامعه آمریکا در طول قرن بیستم معرفی میکنند آنها در تبلیغات خود اظهار میکنند که میخواهند اخلاق و معنویت را به کشور آمریکا و عزت را به خانوادههای از هم پاشیدة این کشور بازگردانند و اظهار میدارند دجال به زودی ظهور خواهد نمود و دنیا به عذابی سخت دچار خواهد شد و فقط «مسیحیان دوباره تولد یافته» نجات خواهند یافت !! برای خلاصه تر شدن نوشته از پرداختن به جزییات سایر اعتقادات دینی شان صرف نظر می کنم اوانجلیستها برای پیشبرد اهداف سیاسی و اجتماعی خود تعدادی مؤسسه را در آمریکا تأسیس کردهاند که در سطح کشور فعالیت میکنند و دارای شعبه هایی در سراسر جهان می باشد موسساتی از قبیل : جنگ صلیبی علمی بینالمللی برای مسیح ، ائتلاف مسیحیان برای آمریکا ، میزگرد دینی ، ائتلاف آمریکایی برای ارزشهای سنتی، انجمن ملی اوانجلیستها ، بنیاد آزادی مسیحیت و ...
بعلاوه اوانجلیستهای معروف آمریکا مؤسسات آموزش عالی را برای تربیت متخصصان با اعتقادات دینی برای احراز پستهای کلیدی به وجود آوردهاند از قبیل: دانشگاه لیبرتی، دانشگاه ریجنت با شعار «رهبری مسیحیان برای تغییر جهان» ، دانشگاه اورل رابرتز و... اوانجلیست ها از تمام امکانات رسانه های صوتی تصویری ، اینترنت ، رسانه های نوشتاری ،برای بیان و نشر عقاید خویش استفاده می کنند به طوری که اکنون در آمریکا1550 ایستگاه رادیویی و 350 ایستگاه تلویزیونی در اختیار آنهاست . شاید برایتان جالب باشد بدانید که انگیزه مهم و برجسته اوانجلیستهای آمریکایی بسیج مسیحیان جامعه این کشور در راستای اهداف محافظهکاران و نو محافظه کاران میباشد و نیز نامزدهای ریاست جمهوری که در انتخابات آمریکا پیروز شده اند حمایت این جریان را به دست آورده اند هری اس. ترومن رئیس جمهوری آمریکا در سالهای 1953 ـ 1945 ، آیزنهاور از حزب جمهوریخواه و رئیس جمهوری آمریکا در سالهای1961 ـ 1953 ، جیمی کارتر در انتخابات 1976، رونالد ریگان در انتخابات 1980 و جرج بوش نیز دو دور پیروز شدنش را مدیون آنهاست . ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد نخست اینکه مطابق اعتقادات ایوانجلیستها در آخرالزمان یهودیان از سراسر جهان باید به سرزمین فلسطین مهاجرت نمایند و هم زمان با ظاهر شدن دجّال، 144000 نفر از یهودیان به مسیح اعتقاد پیدا خواهند نمود و همراه «مسیحیان دوباره تولّد یافته» و مسیح به بهشت خواهند رفت و آنگاه تمامی یهودیان جهان به دست دجّال کشته خواهند شد. هفت سال بعداز ظاهر شدن دجّال، مسیح همراه مسیحیان دوباره تولّد یافته به زمین فرود خواهند آمد و دجّال را در محل فلسطین در جنگ نهایی مقدس (آرماگدون) شکست خواهند داد و مسیح پس از آن برای مدت هزار سال حکومت جهانی را به پایتختی بیتالمقدس رهبری خواهد کرد ، اوانجلیست ها معتقدند که اسرائیل استثناء است و صهیونیزم و اسرائیل برنامه خداوند برای خاورمیانه هستند. آنچه برای آمریکا و اسرائیل خوب است اراده خدا قلمداد میشود و آنچه برای آمریکا و اسرائیل بد است خارج از اراده خداوند شمرده میشود
صهیونیزم با آغوش باز پذیرای این اندیشه است تشویقش میکند، آن را تأمین مالی میکند، پول میدهد و کمک میکند. ارتباط اینها متقابل است و از آن طرف اوانجلیست ها بر طبل جنگ با ایران می کوبند مثلاً «جان هیگی» از رهبران برجسته اوانجلیست ها دائماً از آمریکا میخواهد قبل از آنکه ایران به تکنولوژی هستهای دست پیدا کند به آن حمله کند. او علتش را واقعیت بخشیدن به کتاب مقدس و آمدن مسیح بیان میکند. شش سال پیش هم میگفتند آمریکا باید به عراق حمله کند تا پیشگوییهای انجیلی به حقیقت بپیوندند . نکته دوم آنکه اوانجلیست ها دشمنی علنی علیه اسلام و رسول اکرم(ص) دارند. به عنوان مثال در اکتبر 2002، فالول(از رهبران اوانجلیست که مدتی ست به هلاکت رسیده است)در یک سخنرانی که از شبکههای تلویزیونی در آمریکا پخش گردید آشکارا به حضرت رسول اکرم(ص) اهانت نمود که بعداز این سخنرانی، مسلمانانِ سراسر جهان علیه وی اعتراض شدید نمودند ماجرای فیلم موهن فتنه و توهین به قبور مسلمانان در قبرستان نوتردام فرانسه در چند روز پیش (با در نظر گرفتن زمان نوشتن این مطلب) ادامه حرکات از قبل برنامه ریزی شده آنهاست . نکته مهم تر و پایانی اینکه گرچه خداوند وعده نصرت و پیروزی اسلام را به ما داده است اما از جهت عمل به تکلیف دفاع از اسلام و نشر آن متاسفانه ما در دنیای اسلام شاهد هیچ استراتژی مشخص برای این نبرد فرهنگی سیاسی نیستیم هیچ برنامه ای برای معرفی حقایق اسلام ، قرآن و شناساندن سیمای پر از مهر و عطوفت رسول اکرم (ص) نداریم، جهان اسلام منفعلانه نشسته است و وقتی توهین ها و هتاکی ها صورت گرفت فریاد وا اسلاما وا محمدا سر می دهد به عنوان مثال بعد از نمایش فیلم موهن فتنه در هلند جلسات قرآن شناسی در آن کشور برگزار می شود چرا مسلمانان عادت کرده اند اول ضربه بخورند بعد حرکتی از خودشان نشان دهند ؟ مسلمانان با داشتن 6/1 جمعیت جهان و ثروت سرشار درآمد نفت باید قدرت اول رسانه ای دنیا باشند چرا مسلمانان 1550 ایستگاه رادیویی و 350 تلویزیونی برای ترسیم چهره واقعی اسلام نداشته باشند؟ البته چه انتظاری از کانالهای ماهواره ای و تلویزیونی کشورهای عربی می توان داشت وقتی بیشتر از آنکه مطابق و در خدمت اسلام باشند مبلغ مسایل اروتیک و پورنو هستند .اگر امروز جایزه می گذاریم برای هک کردن سایتهای هلندی توهین کننده به اسلام به ازای هر سایتی که هک می کنیم دو سایت مذهبی باید ایجاد کرد و تا زمانی که علمای اسلام ، نظریه پردازان و اندیشمندان، مدیران رسانه های مختلف با همکاری هم طرح و برنامه ای برای شناسایی اسلام به جهان از طریق همه امکانات و برای نبرد فرهنگی موجود نداشته باشند شاهد این وضع خواهیم بود
ای کاش مسلمانان نامه ای می نوشتند در عذر خواهی از اسلام قرآن و رسول اکرم (ص)به خاطر این همه نامسلمانی مان!
* دکتر استفان سایزر، استاد دانشگاه لندن، اسقف کلیسای ویرجینیا واتر، و از جمله صاحبنظران در موضوع مسیحیت صهیونیستی است که، آثار تحقیقی قابل توجهی در این زمینه به تحریر درآورده است. از جمله جای پای عیسی و حواریون ، مسیحیت صهیونیستی و سربازان مسیحی صهیون .این شخصیت مسیحی، چندی پیش به دعوت برخی از مؤسسات فرهنگی، طی مسافرت به ایران، سخنرانیهایی در چند دانشگاه کشور ایراد نمود.
ساعت 7:14 صبح روز پنج شنبه 87 فروردین 22
سلام همراهان گنبد افلاک ،در حالیکه مطلب جدیدی را آماده می کردم تا وبلاگ را به روز کنم اما برادر عزیزم ایران اسلام مرا دعوت کرد به پاسخ اینکه از کدوم داستان کربلا بیشتر پند میگیرید؟ و البته آغاز این حرکت از برادر بزرگوار عشقی بود .
دعوت برادرم را که طرح سوالش پخته تر به نظر می رسد و فضای بیشتری برای نوشتن و پند گرفتن دارد را لبیک گفتم وبلاگ دوستان جناب عشقی را دیدم هر یک به زیبایی درباره یکی از شخصیت های کربلا و داستان مربوط نوشته بودند بعضی پندی و نکته ای را بیان کرده بودند و بعضی دیگر از مقوله ادبی به موضوع نگاه کرده بودند . در این میان تصمیم دارم مطلبی تازه بنویسم که شاید کمتر به آن پرداخته شده است .
در لشکر عمر سعد (لعنت الله علیه) دو برادر بودند به نامهای ابوالحُتوف بن حرث و سعد بن حرث (در برخی منابع آمده از فرزندان حارث بودند و نیز ذکر شده از خوارج بودند که البته در این امر اختلاف هست) این دو آمده اند برای کشتن امام حسین علیه السلام و غنیمت گرفتن متاعی تا وضع اسفبار اقتصادیشان بهتر شود ! و آری اگر با حق نباشی حتما در جبهه باطل هستی ، روز عاشورا فرا رسیده و دو برادر هنوز در جبهه باطل اند خطبه های امام ع ظاهرا در این دو اثر نکرده (نمی دانم!!) یاران با وفای حضرت امام حسین ع همگی به شهادت رسیده اند و با جانفشانى از تنگناى زندگى موقت دنیا رسته و به لقاى حق پیوسته اند ( من در منبعی ندیده ام که نقل کرده باشد این دو برادر فردی از اصحاب امام حسین ع را به شهادت رسانده باشد ، آری این دو همه ابواب رحمت الهی را به روی خویش نبسته اند ،حرمت نشکسته اند و جسارت نکرده اند) فریاد غربت و یاری خواهی امام ع بلند می شود : هل من ناصر ینصرنى و هل من معین یعیننى؟ گویا برادر کوچکتر به برادر بزرگتر می گوید (به نقل مضمون) : چه می خواهی بکنی ؟ آیا می خواهی با فرزند پیامبر بجنگی ؟ (نمی دانم در فکر و ذهنشان چه گذشت ) شاید با خود گفتند اعتقاد ما این است که لا طاعة لمن عصی الله اما آیا حسین ع عاصی است تا پیروی از او ممنوع و اشتباه باشد؟ ، (اما یقین دارم که لطف امام ع و عنایت خدای رحمان شامل حالشان شد و به جبهه حق پیوستند ) از همان جا به جنگ با لشکر عمر سعد(لعنت الله علیه) پرداختند و عده ای را کشتند و در برابر دیدگان امام ع در خون غلطیدند ، یکی از دو برادر به دیگری می گوید : یادت هست هرگاه یکی از یاران امام بر زمین می افتاد حضرت خود را به او می رساند و او در دامن حضرت جان می داد ؟ ای کاش امام به نزد ما نیز می آمد ، برادر دیگر گفت : از شرم نمی توانم حضرت را صدا بزنم ما با او نبودیم ... لحظه ای بعد امام ع را در کنار خویش دیدند آری امام ع سر های هر دو برادر را به دامن گرفت ... و آن دو در دامن حضرت به لقای پروردگار رسیدند .
پ ن: نتیجه ای که می خواهم شما همراهان گنبد افلاک هم به آن رسیده باشید این که : هر چند باید تلاش کنیم از اول در جبهه حق باشیم و امروز رفتارمان و گفتارمان و هر بخش زندگیمان به نحوی باشد که رضای خدا و خشنودی حضرت مهدی (روحی فداه) را در پی داشته باشد اما اگر به هر دلیلی مسیر را به اشتباه طی کردیم و در هر جای مسیر اشتباه هستیم ، اندکی تامل و تفکر کنیم به مسیری که طی می کنیم و به سرانجامی که می رسیم آری باب توبه همیشه باز است و آغوش پر مهر امام زمان عج الله فی فرجه به رویمان باز
پ ن2 :گر چه من هم باید دوستانی را دعوت کنم که به این سوال " از کدوم داستان کربلا بیشتر پند میگیرید؟" پاسخ دهند اما هر کدام خواستید دعوتم را لبیک گویید
ساعت 9:14 عصر روز چهارشنبه 86 بهمن 3
تاسوعا و عاشورای حسینی را به ساحت مقدس حضرت مهدی (روحی فداه) و تمام خوانندگان و همراهان گنبد افلاک بویژه سادات عزیز تسلیت می گویم.
تازه رسیده بودم به خانه حدود ساعت 7:30 شبکه سوم برنامه ای داشت با موضوعیت محرم (کوچه های بیقرار) و میهمان برنامه آیت الله سید محمد حسین حسینی زابلی بودند ایشان درباره اینکه حضرت عباس علیه السلام دستهایشان را در فرات از آب پر کرده بودند و تا مقابل لبهای شریفشان آوردند ولی ننوشیدند ، نکته ای را بیان کرد که احتمالا خیلی هایمان نمی دانیم ( خودم هم نمی دانستم) سخن ایشان را نقل می کنم و شما را به دو شعر دعوت می کنم انشا الله شورمان با شعور توامان باشد .
آیت الله سید محمد حسین حسینی زابلی فرمودند : (به نقل مضمون) حضرت عباس هنگامی که وارد فرات می شوند تا پاهای اسبشان در آب فرو می رود و کسانی که با پرورش اسب آشنایی دارند می دانند که اگر اسب احساس کند صاحبش تشنه است و آب نمی نوشد از نوشیدن آب امتناع می کند حضرت برای اینکه اسبشان آب بنوشد اینطور وانمود می کنند که آب را که تا مقابل صورت خویش بالا برده اند می خواهند بنوشند تا اسبشان آب بنوشد . یعنی حضرت عباس علیه السلام در اوج وفا به حضرت امام حسین علیه السلام حتی لحظه ای برای نوشیدن آب برای نجات از گرما و بهتر جنگیدن و ... فکر نکرده اند .
شعر زیر از آقای سید سهیل عزیز می باشد :
عباس یعنی عاشقی پر درد بودن
عباس یعنی مَرد بودن مرد بودن
عباس یعنی بادبان کشتی تار
عباس یعنی دستگیران را علمدار
عباس یعنی آن عمود خیمه یاس
سر الصلاة کربلا عباس عباس
عباس یعنی ماه را در آب دیدن
پرواز را بی تاب در تالاب دیدن
عباس یعنی ساقه ای بر لاله دوست
عباس امید هزارن یاس خوشبوست
عباس یعنی از زمین آزاد بودن
پروانه بودن سوختن دلشاد بودن
دستی فدا کردن پر و بالی خریدن
چشم از زمین بستن سماواتی بدیدن
عباس یعنی در بلندی سر بزیری
فارغ ز دنیا بی کسان را دستگیری
این هم سه بیت از مولانا که مدتی قبل خوانده بودمش:
روز عاشورا نمی دانی که هست
ماتم جانی که از قرنی به است
پیش مومن کی بود این غصه خوار
قدر عشق گوش عشق گوشوار
پیش مومن ماتم آن پاک روح
شهره تر باشد ز صد طوفان نوح
ساعت 8:54 عصر روز پنج شنبه 86 دی 27
چگونه می خوانی حدیث غربت حسین (ع) و عباس (ع) را در این زمانه؟
با چه کلامی؟
با چه بیانی؟
که حسین (ع) هنوز هم علی اصغر(ع) را بر دستانش گرفته و فریاد میزند...
که هنوز عباس (ع) دستانش بریده می شود...
چگونه است که نمی سوزیم
در قتلگاه این روزگار که ما می سازیم...
قتلگاهی که هر روز حسین (ع) و یارانش در آن کشته می شوند و ما را توان شنیدمان نیست
چگونه است....
کدامین حسین را با صدایی بلند می خوانیم
کدامین حسین را...
حسین (ع) هنوز در کوچه های بی عدالتی ما به خاک و خون کشیده می شود
قیمه و آش رشته و شله زرد می شود
تا ما نبینیم
کودکانی که هر روز در اعتیاد،فحشا و فقر و محرومیت می میرند
کودکانی که هنوز قربانی می شوند...
چگونه است که این فریاد را نمی شنویم
آیا دوست من توان رد شدن از این بیابانت هست؟
بیابان امروز ما...
که هنوز هم از عدالت و عشق و انصاف و مسلمانی
در آن هیچ خبری نیست
آیا دوست من حسین (ع) را در این بیابان زیارت کرده ای؟
مولای من یا ابا عبدالله الحسین ، اگر در مُحرم نسیمی از معنویت ، انصاف و مسلمانی در جامعه می وزد از خاصیت نام توست که نامت حتی روح مرده را زنده می کند ، اما ما تو را در مُحرم محدود کرده ایم در عَلم و پرچم ، در سینه و زنجیر خلاصه کرده ایم ، بالا تر از این نیز به تو جفا کرده ایم وقتی عشق من می شود با دو زنجیر 3 ضرب زدن و وقتی حواس فلان مداح معطوف می شود به حفظ ریتم نوحه اش به سبک غربی که در آن از نام مطهر تو فقط حُس ... را می توان شنید .
ای کاش از فرهنگ عاشورای تو چیزی می آموختیم ، ای کاش بی تفاوت نبودن را از تو می آموختیم ای کاش حسینی وار رفتار می کردیم ای کاش از تو جهاد برای اصلاح و حفظ ارزشها را یاد می گرفتیم ...
صدای هل مِن ناصر ینصُرُنی ات هنوز به گوش می رسد ... امروز چگونه تو را یاری باید کرد ؟؟
آری باید : نویسندگان با قلم ، سخنرانان با بیان و اندیشمندان با تفکر و ایده و همگی مان با عمل به سیره ات ، تو را یاری دهیم
دوست من صدای هل مِن ناصر ینصُرُنی ، حسین (ع) را می شنوی ؟؟ تو بنویس او را چگونه یاری می دهی؟؟
لینک زیر را حتما ببینید:
http://www.imamhussain.org/gallery بیش از 1000 عکس از کربلا و حرم مطهر امام حسین علیه السلام
پ ن 1: بعضی از خوانندگان خواسته بودند نوع قلم نوشتار تغییر کند از این به بعد با این فونت می نویسم
پ ن 2: نوشته به رنگ آبی ، را از نظر دوست خوبم همیشه بهار زمانی که در حرفهای خودمانی می نوشتم ، استفاده کردم
ساعت 6:48 صبح روز سه شنبه 86 دی 18