سفارش تبلیغ
صبا ویژن



فرهنگ و جامعه - گنبد افلاک






درباره من
فرهنگ و جامعه - گنبد افلاک
آی دی من
تماس با من

سخنان بزرگان
Subscribe to me on FriendFeed
اطلاع از به روز رسانی
  موضوعات مطالب
سیاسی[19] . فرهنگ و جامعه[18] . نکته ها[14] . مذهبی[13] . دل نوشته[8] . اقتصادی[5] .
نوشته های من
نگاهی به نوشته های قبلی


به روایت لینک
مهدی یاوران [5]
عاشقانه های من [136]
عبدالله شهبازی [61]
دانلود :زمین و انباشت ثروت تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز [162]
خوابی که نوستراداموس برای ایران دیده است [194]
به یغما رفتن تاریخ ایران در افسانه جومونگ [147]
زیارت کوکاکولا !!! [123]
جنبش عدالتخواه دانشجویی [143]
دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری [90]
کانون فرهنگی رهپویان وصال [131]
وبلاگ قبلی ام [180]
پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی شاهد [163]
وهابیت و اسلام [144]
موسسه فرهنگی آرماگدون [438]
پائلو کوئیلو را بشناسید !! [237]
[آرشیو(27)]


لینک دوستان
عاشق آسمونی
مهاجر
آخرین روز دنیا
شلمچه
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
طلبه تخریبچی
بازگشت به خویشتن
عطر نرگس
کلام دل
مذهب عشق
معصومین
دکتر علی حاجی ستوده
کعبه دل
مجاهد مجازی
روایت های آسمانی
یادداشتهای یک وبلاگر
دوستداران و عاشقان یوسف فاطمه زهرا (س)
راز پرواز
یک وجب دل
گل نرگس فدای رنگ و بویت
ساحل افتاده
بازمانده تنها
ترنم باران
دکتر بیات (شعر)
نرگسی
ناکجا آباد
مسائل قرآنی(مهناج)
ابراهیم در آتش
امام مهدی (عج)
کوهنوردی و ... !
بی نشان
اشعار سید محمدرضا هاشمی زاده
حدیث نفس(احمدک)
سجاده ی عشق
اردشیر
حاج آقا مسئلة
بچه کنکوری
کیمیای قلم
شبنم سحرگاهی
گل نرگس
یا فاطمه الزهرا (س)
ایثار و شهادت
غلامعلی رجایی
تازه ترین نوشته ها
سفر عاشقی
آنچه می گذرد...
[عناوین آرشیوشده]
لوگوی وبلاگ
فرهنگ و جامعه - گنبد افلاک


لوگوی دوستان
















 RSS 

با تشکر از مدیر محترم شلمچه   که مرا دعوت به نوشتن کرد

 

سلام شهدا ،حاجی از من خواسته بود تا در موج نامه ای به شما شرکت کنم مسلما مرا دیدید وقتی به قسمت شما آمدم در دار الرحمه محلی ،چند خیابان آن طرف تر از منزلمان و فکر می کردم چگونه حرفهایم را تنها در یک نوشته خلاصه کنم ... مطالب نامه گونه چند نفر از دوستان را که برایتان هر کدام چه زیبا نوشته اند خواندم اما همه نوشته هایشان به "شهدا شرمنده ایم" ختم می شود در حالیکه این عبارت باید در ابتدای نوشته ها باشد ؛ ابتدای مکانی مورد نظرم نیست منظورم این است که بار معنایی و مسئول شناسی این عبارت را باید باز کرد و مطلب را با محوریت آن ادامه داد ، شرمنده بودن تنها حس تاسف خواننده را بر می انگیزد و به تنهایی راهگشا نیست ، شهدا شاید این گونه بهتر بود آغاز می کردیم : شهدا ،چرا بعد از 20 سال هنوز احساس کوتاهی در مقابل شما می کنیم ؟ چگونه می باید عمل می کردیم که نکرده ایم؟ این ضمیر "ایم" مرجعش کیست؟ همه ؟، خانواده به عنوان اولین نهاد انتقال دهنده مفاهیم ؟، مدیران بخش مظلوم فرهنگ ؟ مدارس از ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان تا دانشگاه که باید آموزش توامان با پرورش داشته باشند؟ سیاست گذاران ؟ رسانه ها به خصوص صدا و سیما ؟ کدامیک ؟ واگر همه سهم هر کداممان چقدر است ؟ افسوس شهدا که سالهاست عادت کرده ایم تنها به دوباره خوانی صورت مساله معضلات اجتماعی و فرهنگی بپردازیم و درست همان جایی که باید شروع کنیم ختم می کنیم ! .
مردم هر کشوری برای افرادی که در مقابل تهاجم نظامی دشمن به میهن شان جانفشانی کرده اند احترام قائل اند آنها را به دیده قهرمان می نگرند در برخی از میادین شهرها نماد و سمبلی از آنها را نصب می کنند پس اگر ما نیز تندیس شما و تصاویرتان را ای شهدا در خیابانها و میادین نصب و یا خیابانها و کوچه ها را به نام شما نامگذاری می کنیم تا اینجا کار چندان متفاوتی انجام نداده ایم ،در پرتو آیات قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام شما از قداستی برخوردار می شوید که در آن همه چیزتان مقدس و ارزشمند می شود راهتان ، افکار باورها و آرمانهایتان ،بقایای پیکرهای مطهرتان که در تفحص ها بدست می آید و خونتان ، اینجا ست که سخن از فرهنگ شهادت و آرمان شهدا به میان می آید که اینها همگی مسئولیت می آورد برای مایی که نه تنها بازمانده ایم از رسیدن به قافله شهادت بلکه بازمانده ایم از رسیدن و رساندن دیگران به آرمانها ، باورها و اندیشه های شما شهدا و انتقال این ارزشها به همه نسل جوان و این بزرگترین کوتاهی ماست در برابر شما و غافلیم از اینکه اگر وضع جامعه در تمام ابعادش و مدیریت برخی مسئولین در سطوح مختلف مدیریتی متناسب و در راستای آرمانها ، افکار و راه شما نباشد که متاسفانه نیست خون شما را پایمال کرده ایم و چنین است پایمال کرده ایم و کرده اند و ما چه کرده ایم جز سردادن شعار پایمال نکردن خونتان؟  ای عزیزان به حق پیوسته ، مطمئنم از منظورم آگاهید نمی گویم یک شبه کارشناس فله ای بشویم قلم به دست بگیریم و برای حل مشکلات فرهنگی _اجتماعی و ... تصمیم گیری کنیم که کارشناس به حد کافی داریم (و البته بررسی اینکه امروز طرح و برنامه ای اجرا نشده برای بخش فرهنگ نمی بینیم بحث جداگانه ای می طلبد) اما مایی که به ظاهر زنده ایم و جامعه از باور ها و افکار ما ، اعمال و رفتار ما تاثیر می پذیرد که می توانیم در مقابل رواج ابتذال و بی عدالتی اعتراض کنیم ، آنقدر برایمان عادی شده است و آنقدر سکوت کرده ایم گویی اینها را جایز می بینیم و چاره ای نیست جز شناخت راه و آرمان های شهدا و بازگشت به افکار ، باورها و آرمانهای شما شهیدان که در آن از مبارزه با مظاهر فرهنگ غربی و ابتذال شیوع یافته در جامعه هست تا عدالت خواهی و حق طلبی



ساعت 9:37 صبح روز یکشنبه 87 اردیبهشت 15

مدتی قبل در خبرها خواندم که مالک میلیاردر عربستانی شبکه های ماهواره ای Mbc ، اعلام کرده قصد دارد Mbc Persian(شبکه فارسی) را نیز در دوبی راه اندازی کند و در آن علاوه بر استفاده از مجریان فارسی زبان آهنگ و ترانه های خوانندگان معلوم الحال لس آنجلسی و فیلمهای سینمای قبل از انقلاب را پخش کند . قبل از پرداختن به آنچه در این نوشتار خواهید خواند باید سوالی را که احتمالا به ذهن برخی از همراهان و خوانندگان گنبد افلاک خطور کرده است پاسخ بدهم و آن اینکه چرا در عنوان مطلب نوشته ام قطعه ای دیگر از پازل ایران(اسلام) ستیزی ؟ چرا هر دو را با هم به کار برده ام ؟ اگر چه پاسخ کامل و جامع این سوالات خود حداقل نوشته ای مستقل را طلب می کند اما می توان گفت آنچه امروزه در کشورهای اسلامی خاورمیانه و حتی آسیای جنوب شرقی مثل اندونزی و مالزی وجود دارد اسلام شخصی شده ایی است تهی از اندیشه سیاسی اسلام ، فرهنگ اسلام به عبارتی همان اسلام آمریکایی که امام خمینی (ره) فرمودند. اسلامی که به جای مقابله با فرهنگ سکولار غرب ، به جای داشتن برنامه و راهکاری برای نبرد فرهنگی جهان غرب با اسلام(که در مطالب گذشته به خصوص سنبت رشاد ، سلمان رشدی دیگر به گوشه ای از آن اشاره شد) در راستای منافع غرب به خصوص آمریکا توسط حکومت های کشورهای ذکر شده جریان دارد ،به عنوان مثال اردن یا مصر را ببینید کاملا مطیع اوامر آمریکا هستند حتی در موضع گیریهای سیاسی به خاطر حمایتهای مالی آمریکا ، چنان عمل می کنند که نارضایتی ارباب خود را فراهم نکنند یا به عنوان مثال کشورهای حاشیه خلیج فارس را نگاه کنید یا چنان در دام سیاستِ ایران هراسی و شیعه هراسی آمریکا افتاده اند که بالاترین میزان خرید تسلیحات نظامی آمریکا را به خود اختصاص داده اند، با تمدید فعالیت پایگاههای نظامی آمریکا در کشورشان حضور نظامی آمریکا را موجب شده و حاضر به از دست دادن چتر حمایتی آمریکا نیستند و یا به دلیل آنکه آمریکا را قدرت سیاسی_ نظامی بلامنازغ جهان می دانند هر چه بیشتر متمایل یه آن عمل می کنند و بر خلاف موج تنفر از سیاست های آمریکا در جهان و حتی در کشور خودشان به طور نسبی ، دست در دست آمریکا(دشمن قسم خورده اسلام) می گذارند و برای خوشامد آمریکا از کاری فروگذار نیستند و در پشت پرده روابط با اسرائیل و ملاقات برخی از مقامات این کشورها با مسئولان آن رژیم این مساله تن سپردن به خواسته های آمریکا بیشتر نمود دارد به عنوان مثال قطر . به همین دلیل در نبرد فرهنگی غرب با اسلام ، ایران محور است یعنی در برنامه ریزی و سیاستهای غرب نوک تهاجم فرهنگی باید به سمت ایران باشد در این استراتژی ایران تبلور اسلام است. بنابراین اگر نوشته ام ایران(اسلام) ستیزی سخنی به گزاف نگفته ام.

اینکه دستگاه دیپلماسی کشورمان با این قضیه چگونه برخورد خواهد کرد و یا اصلا اقدامی صورت خواهد داد یا نه را به گذشت زمان واگذار می کنیم اما می توان با گفتگو با مقامات دوبی از احداث استودیو های این شبکه و ایسنگاه زمینی آن جلوگیری به عمل آورد به دلیل آنکه ساده لوحانه است اگر فکر کنیم برنامه های آن شبکه محدود به چند آهنگ خواهد بود مسلما با اضافه شدن بخش خبری و تحلیل سیاسی به آن، این شبکه به بوقی در دست معاندان جمهوری اسلامی ایران تبدیل خواهد شد . نکته پایانی اینکه اگر باور داشته باشیم عصر امروز عصر ارتباطات است و تاثیر صدا و تصویر بیشتر از دهها کتاب ، باید در اندیشه بهره برداری هرچه بیشتر از این ابزار با نفوذ بود هم با افتتاح شبکه های ماهواره ای بیشتر برای انتقال مفاهیم و ارزشهای اسلام در سطح بین الملل و هم با رویکرد داخلی و تحول در رسانه های صوتی تصویری به خصوص رادیو ،تلویزیون و نیز سینما که در آن بیشتر از آنکه به تحول در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها نیازمند باشیم باید تحولی در نگرش نویسندگان، تهیه کنندگان، کارگردانان، برنامه سازان، مجریان و بازیگران ایجاد کرد تا تولیدات آن در راستای انتقال مفاهیم ارزشی اسلام به مخاطب باشد . فراخوان و برگزاری آتی همایش توسعه و تحول فرهنگ و هنر را به فال نیک می گیرم اینجا

و باید دید نخبگان و اندیشمندان برای تحول در هنر و رسانه چه ایده هایی را ارائه خواهند کرد انشاء الله که موثر و کاربردی باشد ، به انتظار می نشینیم ...     



ساعت 7:2 صبح روز شنبه 87 اردیبهشت 7

قبل از خواندن این مطلب لطفا نوشته دخترک رقاصه برادر بزرگوار سید محمد حسن مخبر عزیز را بخوانید

مدتها بود که می خواستم مطلبی را در این درباره بنویسم که گرفتاری ها این امر را تا به امروز به تاخیر انداخت گرچه این موضوع کهنه نمی شود و همیشه می توان درباره این آسیب اجتماعی نوشت ، نوشته دخترک رقاصه برای من تلنگری بود تا این نوشته را زودتر به نگارش درآورم.

اگر بخواهیم تعریف کوتاه و در عین حال جامعی از آسیب اجتماعی داشته باشیم می توان گفت : آسیب اجتماعی هر نوع رفتاری است که با ارزشهای شناخته شده جامعه در تعارض باشد و باعث اختلال در کارکرد فرد، خانواده یا جامعه بشود. طلاق، زنان خیابانی، دختران فراری ، بی خانمانی، تکدی گری، کودکان خیابانی، کودکان کار،خشونتهای خانوادگی، خودکشی، کودک آزاری و اعتیاد جزء آسیبهای اجتماعی هستند . وقتی مصاحبه رییس بهزیستی را با خبرگزاری فارس مرور می کنم آنجا که گفت : "کودک فقیر و بی‌خانواده امروز، اعدامی 20 سال آینده است" دیدم حق با اوست ، آهای دخترک رقاصه ! تو که امروز یاد گرفتی با لرزاندن تن و اندام خود میتوانی چند تومانی درآمد داشته باشی تا شاید پدر معتادت مادرت را بیشتر نزند و یا برادر کوچکت گرسنه نباشد فردا عفتت را در بستر مردان هوس ران شهر خواهی فروخت آنگاه تیتر روزنامه ها می شوی وقتی گزارش می دهند آمار زنان خیابانی چند برابر شده و آن زمان به تو مثل غده چرکینی نگاه می کنند که باید از تن جامعه به دور انداخته شوی، آهای پسرک گل فروش و آدامس فروش! تو نیز وقتی فهمیدی پول کم فروش گل و آدامست برای خرج مادر و خواهران کوچک و گرسنه ات کافی نیست شاید به سرقت رو آوری ، با ضبط ماشین آغاز می کنی و یا شاید مواد را به دستت می دهند تا پخش کنی می شوی ساقی کوچک ! کم کم برای خودت کسی می شوی مثلا اصغر پنجه طلا و شاید شیوه کارت را عوض کنی روی به سرقت مسلحانه بیاوری و یا شاید آنچنان که آمار می گوید وقتی در کودکی مورد سو استفاده ج ن سی قرار گرفتی عقده های روانی ات را سر جامعه خالی می کنی می شوی بیجه ثانی تو هم تیتر روزنامه ها می شوی وقتی جرثقیل طناب اعدامت را بالا می برد و ما فریاد اعدام باید گردد سر می دهیم . آهای دخترک رقاصه ! تن خود را بلرزان، آهای پسرک گل فروش و آدامس فروش! همچنان فریاد بزن گل تازه دارم و یا بگو تو رو خدا یه آدامس بخر هنوز شما را نمی بینیم و هنوز چشمهای بعضی مسئولین بسته است ... ،قصد ندارم فقر را به عنوان تنها علت آسیب های اجتماعی معرفی کنم
چون به نظر من ، ما با سیکل معیوب آسیب های اجتماعی روبرو هستیم که در آن هر آسیب اجتماعی علت آسیب بعدی و معلول آسیب قبلی است و وقتی حلقه ها را دنبال می کنی اولین حلقه عبارت است از خانواده از هم پاشیده مبتلا به بحران حاد مالی ، اخلاقی معنوی بعلاوه نه قصد تضعیف و تخریب دولت فعلی را دارم و نه انکار فعالیت دولتهای قبلی در این زمینه را اما متاسفانه باید نوشت که در مورد آسیبهای اجتماعی هیچ دستگاهی متولی نیست. ممکن است در مورد برخی از آسیبهای اجتماعی، مصوبه‌ای در دولت باشد که مثلا سازمان بهزیستی را متولی اعلام کرده باشد ولی این در مورد کل آسیبهای اجتماعی نیست، تعداد متولیان زیاد شده و در نتیجه هیچکدام از این دستگاهها متولی نیستند، ارتباط این دستگاهها با هم نیز تعریف شده نیست و شورای اجتماعی کشور نیز که برای هماهنگی و مرتبط کردن دستگاههای مختلف بود نتوانسته، ماموریت خود را انجام دهد.
به نظر می رسد دستگاههای مسئول مثل دانه‌های تسبیح جدا از هم هستند و نخ تسبیح وجود ندارد، همه دانه‌های تسبیح هم به اندازه هم برای خودشان نقش قائلند بعلاوه نبود طرح جامع و کاملی برای آسیبهای اجتماعی ، پوشش ندادن کامل خانواده های آسیب دیده توسط سازمان بهزیستی و یا کمیته امداد و بودجه ناکافی این دستگاهها مشکلات را حادتر کرده است . اما به نظر من تا ارائه طرح جامع و برطرف شدن ضعف مدیریتی سازمانها و هماهنگی آنها این وظفه آحاد افراد جامعه است تا نگذارند سیکل معیوب همچنان قربانی بگیرد چند سالی است از فعالیت جمعیت امام علی ع می گذرد می توان در شهرهای مختلف جمعیت و موسسه مستقل مردمی مشابه با هدف کلی شناسایی خانواده های آسیب دیده و کمک مالی و معنوی از طریق بالا بردن آگاهی مردم از پیامد های آسیب های اجتماعی و جذب افراد خیّر ایجاد کرد در این میان هیئت های مذهبی و تشکلهای فرهنگی موجود می توانند نقش موثری را ایفا نمایند.

پ ن: ذهنم پر شده بود از عناوین مختلف دخترک رقاصه امروز زن خیابانی فردا ، آسیب های اجتماعی و چشم های بسته بعضی مسئولین ، کودکان کار و ... مهم نیست عنوانش چه باشد مهم این است که این واقعیت تلخ جامعه ماست

 

 



ساعت 10:28 صبح روز شنبه 87 فروردین 17

موضوعی که در این نوشته مطرح میکنم مشکل امروز و دیروز ما نیست ، متاسفانه سالهاست شاهد آن هستیم و آن قدر مساله و سوژه برای طرح شدن بوده و هست که گویا این مساله به بوته فراموشی سپرده شده است . هدف من از این نوشته  تخریب و تضعیف هیچ نهادی نیست بلکه گوشه ای از دغدغه های فکری ام را بیان می کنم همین!!

اصولا من وقت دیدن برنامه های ورزشی تلویزیون یا رفتن به ورزشگاه هایی که مسابقات ورزشی مختلف در آن برگزار می شوند را ندارم ، حتی وقت هم داشتم راههای مفیدی برای نهایت استفاده از آن و مدیریت موثر زمان هست. متاسفانه سالهاست شاهد برگزاری مسابقات ورزشی مختلف در ساعات نزدیک به غروب آفتاب و اذان مغرب هستیم  بخصوص در نیمه دوم سال که  طول روز کوتاهتر است و  در یک فاصله زمانی نیم الی یک ساعته به خاطر تفاوت افق شهرها ، شهری نیست که حدود ساعت 19 اذان را نگفته باشند .

می دانم علت برگزاری مسابقات در بعد از ظهرها برای حضور بیشتر تماشاچی است که به قول مسوولین چرخ صنعت ورزش باید بگردد و میزانی از فروش بلیط ها برای هزینه های ورزشگاهها صرف می شود و بقیه به تیمهای ورزشی می رسد تماشاچیانی که اکثرشان را نوجوانان  13 و 14 ساله و نیز بزرگسالانی تشکیل می دهند که فارغ از کار و تحصیل در بعد از ظهر یا از روی علاقه یا گذران وقت به ورزشگاه می آیند تا مسابقه لیگ برتر کشتی یا هند بال یا بسکتبال و والیبال را ببینند و این مسابقات تا حدود ساعت 20 طول می کشد ، گواه ادعای من :( مدتی قبل ، از قضا مانده بودم منزل ، بعد از ظهر حس کنجکاوی وادارم کرد بنشینم پای تلویزیون ببینم این رسانه ملی که می تواند نقش دانشگاه را داشته باشد چه برنامه ای یا به قولی چه خوراکی برای بینندگانش تدارک دیده است ... شبکه 3 زیر نویس کرد : کشتی فرنگی ساعت 15:45  . کاری برایم پیش آمد ... شب که دوباره تلویزیون را برای دیدن اخبار روشن کردم مسابقات ادامه داشت و حدود ساعت 19:30 بود که مجری ورزشی می گفت : "متاسفانه به دلیل کمبود وقت نمی تونیم در خدمت شما بینندگان عزیز باشیم  اما ادامه مسابقات رو ضبط می کنیم و ...." یا چند شب پیش که مسابقه بستکبال بود زمانیکه از وقت نماز گذشته بود ) شما قضاوت کنید  ، نوجوان و جوان و بزرگسالی که تا ساعت 20 در ورزشگاه بوده و با وجود ترافیک سنگین شهرها خسته ،گرسنه و تشنه به منزل بر می گردد مسلما اول شام میل می نماید بعد هم حتما فلان سریال تلویزیون شروع می شود و همراه خانواده می بیند ،آیا ساعت23 انگیزه ای برای اقامه نماز مغرب(که ساعتهاست قضا شده) و عشاء دارد ؟ آن ورزشکار چطور ؟ آیا برای نوجوان 13 یا 14 ساله ای که تازه به سن تکلیف رسیده و از طرفی دعوت می شود به خواندن نماز اول وقت و از طرفی تماشاچی این مسابقات چه در ورزشگاه چه پخش زنده تلویزیونی هست ، تناقضی پیش نمی آید ؟ گویا مسوولین ورزش فراموش کرده اند امام علىّ علیه السّلام فرمود: هیچ عملى نزد خداوند، محبوبتر از نماز نیست. پس هیچ کار دنیایى شما را در وقت نماز به خود مشغول ندارد. که خداوند گروههایى را سرزنش کرد و فرمود : «آنان که از نمازشان غافلند» یعنى آنان غافل بوده ، به وقت نمازها بى اعتنایى مى کردند.

اگر بودجه برای احداث نماز خانه با فضای کافی در کنار هر ورزشگاه را نداریم ، مسوولین برگزاری مسابقات باید در تعیین زمان انجام آن دقت بیشتری کنند  تا کسی از لحاظ معنوی متضرر نشود زیرا این مسابقات داخلی است و زمان برگزاری آن توسط فدراسیونهای کشورمان تعیین می شود ،نه فیلا و فیفا و دیگر فدراسیونهای جهانی

آیا برای مسوولین که نماز خواندن زوج جوانی در خیابان در شب ازدواجشان در بخش خبری 22 شبکه 3 در تاریخ 5 آذر 86 سوژه خبری می شود و مدتی بعد حتی از نهاد ریاست جمهوری به ملاقاتشان می روند، نباید این موضوع مطرح شده مورد بررسی قرار گیرد ؟؟  مگر نه اینکه نماز ظهر عاشورا را چند سالی است در هر جا که دسته جات عزاداری هستند در خیابان به جماعت می خوانند (گر چه احساس می کنم متاسفانه یکی دو سال هست این عمل بیشتر تزیینی شده) تا در عمل تمرین کنیم نماز اول وقت خواندن را ،  که امام صادق علیه السّلام فرمود پیروان ما را در وقتهاى نماز بیازمایید، که مواظبت بر نمازشان چگونه است؟ مگر نه اینکه پیامبر ص فرمود : لا تَنال ُ شفاعتی غَداً مَن اخر الصلاة المَفروضة بعد وقتها

شفاعت من نمی رسد به کسی که نماز واجبی را بعد از وارد شدن وقت آن به تاخیر بیندازد تا وقت آن بگذرد. ( وسایل الشیعه ج 4 ص 111)



ساعت 12:0 عصر روز شنبه 86 بهمن 13

در جامعه ما  همزمان با اعیاد مذهبی (ولادت ائمه اطهار علیهم السلام ، مناسبتهایی مثل عید غدیر و... و سالروز ازدواج مولای متقیان امیر المومنین علی علیه السلام و صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ) خانواده ها بیشتر مایل هستند ازدواج فرزندان خویش را جشن بگیرند و مراسم عروسی را برگزار نمایند بررسی باورهای خانواده ها درباره این امر گرچه نیاز به نوشتن چندین پست دارد ؛اما به طور خلاصه می توان گفت اکثراً بر این باورند که مصادف شدن ازدواج فرزندشان با اعیاد مذهبی به خاطر میمنت آن باعث خوشبختی و سعادت فرزندشان در زندگی مشترک می شود ! در حالیکه در ضمیر خویش معترف اند  سعادتمندی و خوشبختی در دنیا و آخرت از راه عمل به دستورات و احکام شرعی و عمل به سیره اهل بیت (ع) که تبلور اسلام اند در زندگی ،تعاملات اجتماعی و چگونگی رفتار با همسر و فرزندان در نظام خانواده و...  می گذرد   .در بیشتر ازدواجهایی(بجز ازدواج دانشجویی، که خیلی دلم می خواهد پستی درباره اش بنویسم) که امروزه برگزار می شود حضور اسلام را فقط در 2 نکته می بینید ؛ صیغه عقد و قرآنی که عروس خانم سر سفره عقد بر روی دست می گیرد (نه برای خواندن وعمل کردن به آن بلکه  تنها برای گرفتن عکس و پر کردن دقایقی از فیلم عروسی) بقیه مراسم هیچ تناسبی با دستورات و احکام دینی و سیره اهل بیت (ع) ندارد ؛ پوشش نامناسب عروس خانم باعث شده (به قول عزیزی)آخرین نفری که او را می بیند آقا داماد باشد!، حضور مختلط مدعوین ، حرکات موزون!عروس خانم و سایر مهیمانان وپوشش نا مناسب و غیر شرعی بعضی از بانوان حاضر درجلسه(بنده با جشن و شادمانی مخالف نیستم عمده حرف  من این که تمام ابعاد زندگی ،لحظه لحظه زندگی باید رنگ خدایی داشته باشد ، چرا مسلمانی را شعار می دهیم ؟ چرا محب اهل بیت بودن را شعار می دهیم؟ ) تحقیقی بر روی سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) در اینترنت انجام دادم ، حدود 195000 مطلب توصیفی در این باره وجود دارد (به اکثر سایتها و وبلاگها که مراجعه کردم مطالبشان تکرار همدیگر بود) گرچه اعتقاد دارم همین نوشتن ها هم خوب است و باید بیشتر شود اما جالب است بدانید حدود 62000 مطلب درباره درسهایی از ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) وجود دارد. این را به این دلیل بیان کردم که این نکته که ما توصیف کننده زیاد داریم و بیش از حد توصیفی نوشتیم را بهتر درک کنید .  آنچه امروز بدان نیاز داریم کسانی هستند که کمتر توصیفی بنویسند و سخنرانی کنند ،نیاز به حضور اندیشمندان متعهدی است که علاوه بر تخصص در مذهب ،نظریه پرداز در جامعه شناسی اسلامی ،و روانشناسی اسلامی باشند تا از سیره اهل بیت (ع) الگوی عملی برای مردم، تبین و با جهاد فرهنگی زمینه اجرای آن الگوها را فراهم سازند .هنوز الگوها را توصیف می کنیم (گرچه برای شناخت توصیف لازم است)، وضع مطلوب را تعریف می کنیم اما تحقیق در مورد راهکارهایی برای عمل کردن به الگوها ، بستر سازی برای رسیدن به وضع مطلوب را نداریم  یکی از مشکلاتی که طرح مهندسی فرهنگی مقام معظم رهبری ، حدود 2 سال است اجرا نشده نیز همین است

ای کاش فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم



ساعت 11:26 صبح روز یکشنبه 86 آذر 25

حاجی متن سال گذشته را با عنوان نشانی خیابان شهدا در سایتش گذاشته متنی که دغدغه تمام کسانی است که هنوز
 به درد بی دردی مبتلا نشده اند حداقل کارشان این است که درد را می بینند آن را انعکاس می دهند تا شاید تلنگری ،توجهی در خواننده ای مثل من ایجاد شود . نه از آن جهت که دیگران واقعیات امروز جامعه را نمی بینند
نه ، به دلیل آنکه دیدن خیلی ها همراه است با آفت عادی شدن و عادی بودن، آفتی که حساسیت را نسبت به رنگ باختن بسیاری از ارزشها از بین برده است و جامعه بدون حساسیت  یا مرده یا در حال جان کندن است.در شهرها به نسبت کوچک بودن یا کلان شهر بودن آن شاهد رفتارهای مخالف ارزشهای اسلامی هستیم اما مگر نه اینکه رفتارهای ما از اعتقادات هایمان سرچشمه می گیرند اعتقاداتی که جدای از تلاش خود فرد برای کسب شناخت و معرفت نسبت به آنها و تثبیت شان در وجود خویش بستگی به عوامل دیگری نیز دارد عواملی از قبیل نحوه آموزش و تربیت خانواده که این آموزه ها چقدر با فرهنگ اسلامی مطابقت دارد ؟ و آیا اصولا مطابقت دارد یا نه؟ ، رفتار والدین با هم ، با دیگران ،در تضاد بودن آنچه در جامعه ای که بعضی ها این اعتقادات لعاب جسم و تنشان است با آنچه این نوجوان این جوان به عنوان ارزشهای اسلامی در مدرسه و دبیرستان و دانشگاه آموخته است.
حدود 2 سال پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسوولان وزارت ارشاد و اصحاب فرهنگ طرح مهندسی فرهنگی را اارائه دادند طرحی که گمان می رفت این اصحاب با کارهای کارشناسی خویش آن را ساخته و پرداخته و حداقل شیوه های جدیدی برای انتقال ارزشها و باورها با زبانی نو برای جوانان ،روشهای نوین مدیریت فرهنگی ، طرحهایی برای بخشیدن فضای معنوی بیشتر به جامعه ، باز تعریف مسائلی مثل زیبایی ،عشق ،لذت ،مد و... از منظر دین بخصوص برای جوانان که بیشتر درگیر آن هستند ؛ ارائه کنند که متاسفانه چنین که نشد هیچ کار به جایی رسید که رهبر عزیزمان فرمودند : بخش فرهنگ مظلوم مانده است  .
چند روز پیش میلاد حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا بود ، برنامه ای با عنوان رضای رضوان از شبکه های مختلف سیما پخش شد برنامه ای به کارگردانی آقای مجید مجیدی ضبط شده در سال 84 که در بخشی از آن تماسهای تلفنی که از گوشه و کنار ایران به حرم مطهر برقرار می شد را نشان می داد و صدای زنها و مردانی که با اشک و حسی سرشار از محبت و علاقه از خدام می خواستند گوشی را به سمت حرم بگیرند و با آقای خویش نجوا کنند ، به این فکر می کردم با این علاقه فطری ایرانیان شیعه به اهل بیت علیهم السلام چرا از این پتانسیل برای پیشبرد اهداف طرح مهندسی فرهنگی استفاده نمی کنیم ؟ چرا به طور مقطعی در ایام ولادت ائمه اطهار علیهم السلام یا در ایام شهادتشان رنگ و بوی جامعه کمی بیشتر معنوی میشود؟ چرا فقط در محرم وصفر چرا فقط در نیمه شعبان؟ چرا باید چنین باشد؟به خیلی وبلاگ در ایام ولادت سر زدم خیلی ها تبریک گفته بودند ، از فضایل زیارت حضرت رضا علیه السلام نوشته بودند ، اما براستی باید زمانی تبریک گفت که رفتارهایمان ، تعاملاتمان در جامعه بوی امام رضا (ع) بدهد ، بوی امام زمان(عج) و بوی امام حسین (ع) بدهد   

محسن داستان واقعی حاجی سالم مانده و به همین دلیل احساس می کند چقدر هواى این‏جا آلوده است . چقدر تهوع آور است ، او حساسیت خویش را هنوز حفظ کرده ... اما یک رفتار محسن را نپسندیدم او منفعلانه رفتار می کند ( در اینجا نمی خواهم به شرایط امر به معروف بپردازم) لیکن درک کردن مشکل و درد به تنهای سودمند نیست باید تذکر داد باید اعتراض کرد که البته شیوه آن نیز باید کارشناسی شده باشد. مهم ترین کاری که باید صورت بگیرد این است که حساسیت زایی در تک تک افراد جامعه ایجاد شود وظیفه ای که بر عهده فرد فرد ماست و همه ما مسوولیم می توان با ایجاد گروهای خودجوش فرهنگی مردمی در مساجد و حسینیه ها و تکایا از خانواده ، اقوام ، دوستان ، ساکنین کوی و محله شروع کرد و با رفتار مطابق با ارزشهای اسلامی تاثیر گذاشت و در مرحله بعد حساسیت زایی کرد آری تا حساسیت به این هوای آلوده ایجاد نشود نیازی به درمان پیش نمی آید


طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
http://www.hajhamid.com/archives/001052.php



ساعت 9:22 صبح روز سه شنبه 86 آذر 6

<      1   2