با آرزوی علو درجات برای شهدای بمب گذاری حسینیه سیدالشهدا ع ، صبر جزیل برای خانواده هایشان و شفای جانبازان حادثه از خدای رحمان
قصدم در ابتدا نوشتن متنی ادبی بود نوشتن از شهید و شاهد ،از عزیزانی که ترنم لبانشان در باغ شهادت باز باز است بود ، آنان که ثابت کردند برای نوشیدن شربت شهادت انتخابت می کنند آنان که تعبیر دوباره کردند باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی ، اما بعد از چند روزی که حوصله نوشتن نداشتم تصمیمم بر این شد که اگر قرار است نوشته ای در وبلاگم ثبت شود همین باشد که می خوانید به نظر من که تعدادی از شهدای بمب گذاری و برخی عزیزان جانباز حادثه تروریستی را از نزدیک می شناسم تنها نوشتن ادبی جفا به این عزیزان خواهد بود . نه قصد باز خوانی حادثه را دارم و نه توهین به مسئولین استان فارس و کارشناسان شورای امنیت ملی . گر چه می دانم خیلی از دوستان مراجعه کرده اند اما لینک سایت خبری رهپویان وصال و نیز سایت کانون رهپویان وصال را در قسمت پیوندهای روزانه قرار داده ام .
دوستانی که مایل هستند کاملتر حقایق را بدانند و پیگیری کنند لطفا مقاله پاسخ به دو سوال درباره انفجار شیراز را در سایت خبری رهپویان درباره نمایشگاه کذایی ادوات و مهمات جنگی !! همراه با عکسهایی از معراج شهدا که نظر کارشناسی شورای امنیت ملی را به چالش می کشد ، بخوانند
یکی از خطراتی که انقلاب را تهدید می کند کتمان حقایق است مساله ای که متاسفانه به نظر می رسد این روزها بیشتر نمود داشته و دارد ، وقتی حقیقت را در مسلخ مصلحت عده ای سر می بُرند اولین پایه های فساد بنا نهاده می شود وقتی گزارش نادرست و غیر کارشناسی برای رهایی برخی مسئولین از تبعات تحقیقات ارائه بشود نمایانگر دهها تصمیم نادرست و نتیجه گیری اشتباه است که در آن ذی حق و مدافعان حق تهدید می شوند که موضع گیری نباید بکنند نظر نباید بدهند محکوم می شوند به سهل انگاری به متهم بودن به عبارتی کاسه و کوزه را سرشان می شکنند و این آسان ترین راه برای سلب مسئولیت از کسانی است که به جای پاسخگو بودن ،داشتن دغدغه خدمت به مردم و انقلاب ، منصب شان را سهم الارث پدری شان می دانند آری اگر حقیقت سر بریده شد و (به ظاهر) پایمال گشت ، صاحبان حق از بی عدالتی بوجود آمده سر خورده شده متعدیان به حقوق سرمست از اعمال خویش گستاخ تر شده سودای اقداماتی دیگر را در سر می پرورانند و آن دسته از مسئولین مقبولیت خویش را در جامعه از دست خواهند داد و بین آنها و مردم فاصله و جدایی خواهد بود
ای کاش حقیقت فدای مصلحت عده ای نمی شد
ای کاش رضای خدا به خشنودی دیگران فروخته نمی شد
ای کاش مسئولین انتظامی حداقل به سهل انگاری خویش در پی گیری تهدید های 7 ساله فرقه ضاله بهاییت اعتراف می کردند
ای کاش جرات بیان حقیقت وجود داشت !
قصدم در ابتدا نوشتن متنی ادبی بود نوشتن از شهید و شاهد ،از عزیزانی که ترنم لبانشان در باغ شهادت باز باز است بود ، آنان که ثابت کردند برای نوشیدن شربت شهادت انتخابت می کنند آنان که تعبیر دوباره کردند باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی ، اما بعد از چند روزی که حوصله نوشتن نداشتم تصمیمم بر این شد که اگر قرار است نوشته ای در وبلاگم ثبت شود همین باشد که می خوانید به نظر من که تعدادی از شهدای بمب گذاری و برخی عزیزان جانباز حادثه تروریستی را از نزدیک می شناسم تنها نوشتن ادبی جفا به این عزیزان خواهد بود . نه قصد باز خوانی حادثه را دارم و نه توهین به مسئولین استان فارس و کارشناسان شورای امنیت ملی . گر چه می دانم خیلی از دوستان مراجعه کرده اند اما لینک سایت خبری رهپویان وصال و نیز سایت کانون رهپویان وصال را در قسمت پیوندهای روزانه قرار داده ام .
دوستانی که مایل هستند کاملتر حقایق را بدانند و پیگیری کنند لطفا مقاله پاسخ به دو سوال درباره انفجار شیراز را در سایت خبری رهپویان درباره نمایشگاه کذایی ادوات و مهمات جنگی !! همراه با عکسهایی از معراج شهدا که نظر کارشناسی شورای امنیت ملی را به چالش می کشد ، بخوانند
یکی از خطراتی که انقلاب را تهدید می کند کتمان حقایق است مساله ای که متاسفانه به نظر می رسد این روزها بیشتر نمود داشته و دارد ، وقتی حقیقت را در مسلخ مصلحت عده ای سر می بُرند اولین پایه های فساد بنا نهاده می شود وقتی گزارش نادرست و غیر کارشناسی برای رهایی برخی مسئولین از تبعات تحقیقات ارائه بشود نمایانگر دهها تصمیم نادرست و نتیجه گیری اشتباه است که در آن ذی حق و مدافعان حق تهدید می شوند که موضع گیری نباید بکنند نظر نباید بدهند محکوم می شوند به سهل انگاری به متهم بودن به عبارتی کاسه و کوزه را سرشان می شکنند و این آسان ترین راه برای سلب مسئولیت از کسانی است که به جای پاسخگو بودن ،داشتن دغدغه خدمت به مردم و انقلاب ، منصب شان را سهم الارث پدری شان می دانند آری اگر حقیقت سر بریده شد و (به ظاهر) پایمال گشت ، صاحبان حق از بی عدالتی بوجود آمده سر خورده شده متعدیان به حقوق سرمست از اعمال خویش گستاخ تر شده سودای اقداماتی دیگر را در سر می پرورانند و آن دسته از مسئولین مقبولیت خویش را در جامعه از دست خواهند داد و بین آنها و مردم فاصله و جدایی خواهد بود
ای کاش حقیقت فدای مصلحت عده ای نمی شد
ای کاش رضای خدا به خشنودی دیگران فروخته نمی شد
ای کاش مسئولین انتظامی حداقل به سهل انگاری خویش در پی گیری تهدید های 7 ساله فرقه ضاله بهاییت اعتراف می کردند
ای کاش جرات بیان حقیقت وجود داشت !
ساعت 3:25 عصر روز شنبه 87 فروردین 31
نظرات شما ()