با سلام و احترام خدمت شما برادر بزرگوار :
تو با تنهاييت از خود فرا رفتي به تنهايي
ولي در خود فرو مانديم ما جمع تماشايي
تو در اندازه هاي ناگزير ما نمي گنجي
تو را هم با تو مي سنجيم در عزم و شکيبايي
از اول، آخر کرب و بلايت را چنين ديدم
تو و هفت آسمان غربت، تو و يک دشت تنهايي
نواي گريه باران در اين شب هاي بي پايان
به سوي توست با ما عاشقان گرم هم آوايي
از آن روزي که خونت بر زمين باريده، گرديده
تمام خاک لبريز از شقايق هاي صحرايي
کسي مثل تو ، لفظ عشق را معنا نخواهدکرد
کسي مثل تو، مثل تو، به اين ايجاز و شيوايي
زلالي هاي ياران تو را تصوير از اين بهتر
که جان دادند در اوج عطش دل هاي دريايي
به جان تو، که از تو، غير تو، هرگز نخواهم خواست
ولي دستي تهي دارم مگر بر من ببخشايي
يا حق .........