شمايي كه به نام مهدي و حميد مراسم بزرگداشت به ويژه براي مهدي بر پاي ميكنيد، آيا واقعاً آنها را شناخته بوديد؟ آيا ميدانيد كه برادران من از هرج و مرج بيزار بودند و اسراف از بيتالمال را بر خود حرام ميدانستند؟ آيا ميدانيد كه آنها حتي با خودكار بيتالمال نامه به خانواده و همسرانشان ننوشتند؟ آيا ميدانيد مهدي زماني كه مسئول شهرداري اروميه بود، حتي يك بار براي رفتوآمد به منزل تا محل كار از اتومبيل دولتي و راننده استفاده نكرد؟ آيا ميدانيد حميد زماني كه اتومبيل جهاد در اختيارش بود، براي انجام امور خانواده از اتومبيل خانوادهاش استفاده ميكرد؟ آيا ميدانيد شهردار بودن مهدي را اهالي كارخانه قند اروميه كه در آنجا بزرگ شده بود و اطرافيانش، حتي بسياري از بستگان كه دور و بر او زندگي ميكردند، نميدانستند؟
پس چرا همه ساله پولهاي كلان از بابت بزرگداشت مراسم از بيتالمال براي پوسترها و غيره براي او مصرف ميشود؟ مهدي و حميد هميشه ميگفتند، به قدري بزرگوارهاي بسيجي در جبههها هستند كه ما از آنها شرمندهايم. چرا از آن بزرگوارها ياد نميكنند؟ چرا از حال خانواده آن بزرگواران نميپرسند و من امروز ميپرسم چرا وقتي براي مهدي مراسم يادبودي در زادگاهش اروميه برگزار ميشود، عدهاي به شمار انگشتان دست شركت ميكنند، ولي براي مراسم تهران، چندين اتوبوس و پروازهاي هوايي از اروميه به تهران عازم ميشوند؟
پاسخ اين را هم شماها خوب ميدانيد، هم ما. برادران من در زمان حيات، وقتي از دل و جان و باصداقت مشغول به خدمت به جمهوري اسلامي بودند، زير تهمتها و انواع ماركها خرد شدند. شما را به خدا سوگند ميدهم پس از شهادتشان با اعمال و رفتارهايي كه مورد علاقه و تأييد آنها نبوده و در خلاف جهت اهداف آنهاست، استخوانهاي گم شده آنها در خاك عراق را اينقدر نلرزانيد.
شما اگر مهدي و حميد و مهديها و حميدها و همتها و... را خيلي دوست داريد، اين هزينهها را براي ايجاد كارخانه و اشتغال براي فرزندان شهدا و رسيدگي به خانوادههايي كه هدفشان از جان بر كف گذاشتنشان، تنها بهتر زندگي كردن ملت فقرزده بود صرف كنيد. همه ساله از طرف همسران اين شهدا، مراسم بزرگداشتي برگزار ميشود كه قدم تمام علاقهمندان به اين شهدا روي چشمهاي خانواده باكري است.