دوست خوبم سلام:
اين بار نوشته ات بهانه شد تا بغضم بترکد. اونارو جمع کردم تا توي کامنتت بريزم. اما دريکي از سايتها نامه خواهر شيهد باکري را خوندم. شايد شما هم ديده باشي ولي بازهم دلم مي خواهد اونو اينجا قرار دهم. بگذار بغضمان را را دوباره قورت دهيم شايد ....
رنجنامه خواهر شهيدان باكري
تاريخ و ساعت : ?? ارديبهشت ???? - ?:?? کد خبر : 6315 http://www.shomalnews.com/index.php?view&sid=6318
شمال نيوز: خواهر مهدي باكري در نامهاي كه روزنامه اعتماد آن را منتشر كرد، از مسئولان خواست هزينه برگزاري مراسم يادبود را براي رفع مشكل اشتغال جوانان صرف كنند.
پس از چندين سال سكوت و از گوشهاي نگريستن طاقتم تمام شد. بدين جهت بر خود لازم ديدم به عنوان خواهر تمام شهدا و بزرگ خانواده باكري، گفتنيهايم را بگويم و يقين دارم اين نوشتهها، خواسته برادران شهيدم هست؛ تشكر از صحبتهاي خالصانه دوستداران واقعي شهدا و گله از دوستداران موقعيت طلب خون شهدا. من از مهدي و حميد سخن ميگويم، ولي يقين دارم اين درددل همه خانوادههاي شهداست. در خون باكريها، عشق و علاقه به مقام و منصب و دنياطلبي به لطف پروردگار وجود نداشت و ندارد. به همين علت، علي و مهدي و حميد گمنام زيستند و بدون ادعا زندگي كردند و خدمت خالصانه و بلاعوض را پيشه خود كردند.