سلام
در عالم برزخ هيچکس نمي تواند بدون اذن و اجازه حضرت پروردگار سخن گويد؛ و از ابتداي شروع عالم برزخ که انتهاي عالم دنيا و نقطه مرگ است ـ که حائل و فاصله بين دو نشأه دنيا و برزخ است ـ اختيار از انسان سلب ميگردد و ديگر دروغ پردازي و مصلحت انديشي هائي که در اين دنيا براي رسيدن به منافع تخيلي بکار ميبرد، در آنجا بدرد نمي خورد. ملائکه قبض روح و نيز فرشتگاني که پس از آن با انسان ملاقات و برخورد دارند، گفتگو با باطن و حقيقت او دارند و با روح ملکوتي او و با صورت مثالي او، نه با زبان ظاهري و افکارِ مُموهه و مُشوهه .
فرشتگان مرگ ، جان او را ستانده و بدن او را بازماندگان بسوي مَکْفَن و مَغْسَل و مصلي و مَدْفَن ميبرند، و روح که با بدن في الجمله علاقه و ربطي دارد بدنبال بدن حرکت نموده و ناظر بر اوست .شب اول قبر است ؛ ملائکه با قالب مثالي و صورت ملکوتي گفت و شنود دارند، نه با بدن مادي . باري ، انسان در اين عالم دنيا هم که صحبت و تکلم ميکند، راه ميرود و حرکت مينمايد، با همان صورت مثالي اين کارها را انجام ميدهد، غاية الامر چون بدن با آن صورت مثالي يک نوع اتحادي دارد، انسان تصور ميکند اين سخن گفتن و راه رفتن و حرکت نمودن به اراده و سيطره بدن بوده است . پس از آنکه انسان از اين عالم کوچ کرد و وارد عالم برزخ شد و صورت مثالي از بدن فاصله گرفت و انسان حقيقت و موجوديت خود را در قالب و صورت مثالي ديد، آن وقت مي فهمد که هر چه ميکرده و در عالم دنيا انجام ميداده است ، با صورت مثالي و قالب ملکوتي بوده است .
کربلايي باشيد