سلام خمت بزرگوار
چه بگويم برادر جان .حرفي برا گفتن ندارم .جز اينكه تا چند لحظه اي مات ومبهوت اين تصاوير شدم
وخدا را ستايش كردم
در اين جا شعري را از عمو زاده عزيز وگراميم سيد محمد رضا هاشمي زاده در جواب احساسي كه از ديدن اين تصاوير ديدم خدمت شما وهمه عزيزان تقديم ميكنم
ترنم عشق
فكر ميكردم خدا در آسمان در وراي ذهن ما جا كرده است
خانه اي از جنس ابر وآفتاب در ميان عرش بر پا كرده است
روز وشب در لحظه هاي غربتم انتظار ديدنش را داشتم
لاله سرخي كه نامش عشق بود آرزوي چيدنش را داشتم
با تمام دردهاي تشنگي اين كوير سينه ام دريا نشد
آن خداي آسمان ها در دلم لحظه اي تصوير او پيدا نشد
عاقبت تكليف شد بر من نماز عشق او در سوز وسازم يافتم
پنج نوبت با تمام سادگي من خدا را در نمازم يافتم
در عبادت ،خويش را چون قطره اي در دل درياي او گم ميكنم
عشق را با بيان ساده ام با خدا ي خود ترنم ميكنم
مي شود با اين خداي مهربان درد وغم ها را به طور ساده گفت
پنج نوبت در حضور آن عزيز حرف دل را گوشه سجاده گفت
يا الله
هر كس وهر موجودي به نوعي تسبيح وذكر خدا گويند
اما اي كاش درك ومعرفت وبصيرت اين ها را در خود بپرورانيم
موفق باشيد التماس دعا